خرید محصول توسط کلیه کارت های شتاب امکان پذیر است و بلافاصله پس از خرید: برای محصولات دانلودی،لینک دانلود محصول در اختیار شما قرار خواهد گرفت و هر گونه فروش در سایت های دیگر قابل پیگیری خواهد بود. برای کتاب های فیزیکی، بعد از ثبت جهت ارسال آمادهسازی میشود.
- دسترسی به محصولات دانلودی به صورت مادامالعمر (طرح جلد، موکاپ، قالب صفحه آرایی، کاغذ دیواری)
- بست بندی با پکیج ضد آب برای ارسال کتاب های خریداری شده
- تمامی کتاب های نشر متخصصان به صورت فیزیکی هستند.
کتاب بر دلم داغ شقایق نوشته جناب آقای شهرام مرادی را به صورت قانونی از سایت متخصصان خریداری کنید.
ارسال کتاب تا ده روز کاری.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
به نام خدایی که همین نزدیکی است.
درود بر دوستان و همراهان عزیزم…
نزدیک به سی و چند سال پیش در استان همدان ،در دشت اسداباد و در روستای چنار شیخ…روستایی کوهستانی با مردمانی مهمان نواز…خون گرم و لر زبان در یک روز بهاری…در بهشتی ترین ماه سال یعنی اردیبهشت در یک محله قدیمی ویک کوچه بن بست …در آخرین خانه این کوچه بن بست پسرکی به دنیا آمد…پسرک در یک خانواده فقیر …در یک محله فقیر نشین …در یک روستایی که همه مردمش تقریبا ضعیف بودند بزرگ شد…نام این فرزندرا مادرش شهرام گذاشت…
توی این کوچه بن بست…صفا و صمیمیت بین اهالی موج میزد و همه اهل محل با هم چنان گرم بودند که انگار یک خانواده بزرگ هستند…
خانه ما در انتهای کوچه بن بست بود و چهار طرف حیاط اتاق های قدیمی با خشت وگل بنا شده بود …وسط حیاط یک درخت توت کهن بود که پدر بزرگم آن را کاشته بود …اتاق من دقیقا زیر این درخت قرار گرفته بود و پشت اتاق هم که کوچه بود یک درخت دیگر توت کهن سال قرار گرفته بود..صبح ها با صدای آواز پرندگان از خواب بیدار میشدم …ما با پدر بزرگم زندگی میکردیم و چقدر دنیای قشنگی بود …روزگارسپری میشد و من داشتم توی این کوچه بن بست که در کل روستا زبان زد همه بود با عشق و صفا و صمیمیت بزرگ میشدم در کنار همبازی های خودم …دوران کودکی گذشت …نوجوان شدیم و روزگار ….
روزگار اما وفا با ما نداشت
طاقت خوشبختی ما را نداشت…
از بخت بد ما پدر بزرگ از دنیا رفت …بزرگان محل یکی یکی دستشان از دنیا کوتاه شد …پدر بزرگا…مادر بزرگا …
به خودم آمدم دیدم دوران جوانی از راه رسیده …اهل محل تصمیم گرفته بودند درختان با صفا و کهن سال کوچه را قطع کنند…و این کار را کردند …با قطع درختان کوچه ما انگار که دیگر آن کوچه قدیمی نیست …خانه های خشت و گل و به هم چسپیده یکی یکی جای خود را به آجر و آهن سرد دادند…هرکس برای خود زندانی ساخت و صفا و صمیمیت از کوچه ما پر کشید و رفت…من که دیگر گویی تنهای تنها شده بودم تنها مونسم شده بود کتاب های رمان و شعر …همیشه برای دل خودم مینوشتم…میخواندم و با دنیای هنر انس گرفته بودم …
در همان دوران جوانی کتاب های زیادی خواندم و یک روز تصمیم گرفتم هر آنچه ساخته ذهنم است را دوی کاغذ بیاورم و شروع به نوشتن اولین کتابم کردم…
بر دلم داغ شقایق…
من که عاشق حضرت عشق داریوش اقبالی بودم و هستم …داغ شقایق را از دل آهنگهای او بیرون کشیدم…
قهرمان قصه من شقایق است و این داستان بر گرفته از ذهن من است …اما چون من در این روستا بزرگ شده ام تصمیم گرفتم پسرک و معشوقه اش شقایق را اهل این روستا فرض کنم تا مخاطبان عزیز و همشهری های خوبم بیشتر مجذوب این کتاب شوند …مجنون غصه ما عاشق و دل خسته شقایق بود …شقایق هم او را بسیار دوست داشت اما دست تقدیر مانع از این وصلت شد …فرید که برای به دست آوردن شقایق تلاش زیادی کرد حتی یکبار نامزدیش را به هم زد هیچوقت به عشقش نرسید و برای او هر روز و هر شب میخواند..
شقایق آخرین عاشق تو بودی…
تو رفتی و پس از تو عاشقی مرد…
گره زد سرنوشتامونو تقدیر…
ولی ما عاقبت از هم بریدیم …
شقایق وای شقایق …
گل همیشه عاشق …
تنهایی و انزاوا مجنون قصه ما را به سمت اعتیاد کشاند و در گیر دنیای جدید با هزاران غم و اندوه چند سال تنهایی و دست وپنجه نرم کردن با اعتیاد و در آخر یک روز با کمک عشق قدیم در جنگ با غول اعتیاد پیروز شد و زندگی جدیدی برای خودش تشکیل داد …به امید پیروزی روز افزون شما …
ارادتمند شما ….تنهای اول…
لطفا پیش از ارسال نظر، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید: فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید. بهتر است از فضای خالی (Space) بیشازحدِ معمول، شکلک یا ایموجی استفاده نکنید و از کشیدن حروف یا کلمات با صفحهکلید بپرهیزید. نظرات خود را براساس تجربه و استفادهی عملی و با دقت به نکات فنی ارسال کنید؛ بدون تعصب به محصول خاص، مزایا و معایب را بازگو کنید و بهتر است از ارسال نظرات چندکلمهای خودداری کنید.
50,000 تومان
In stock
There are no reviews yet.