خرید محصول توسط کلیه کارت های شتاب امکان پذیر است و بلافاصله پس از خرید: برای محصولات دانلودی،لینک دانلود محصول در اختیار شما قرار خواهد گرفت و هر گونه فروش در سایت های دیگر قابل پیگیری خواهد بود. برای کتاب های فیزیکی، بعد از ثبت جهت ارسال آمادهسازی میشود.
- دسترسی به محصولات دانلودی به صورت مادامالعمر (طرح جلد، موکاپ، قالب صفحه آرایی، کاغذ دیواری)
- بست بندی با پکیج ضد آب برای ارسال کتاب های خریداری شده
- تمامی کتاب های نشر متخصصان به صورت فیزیکی هستند.
کتاب تجلی امید در قلب او نوشته سرکار خانم فاطمه سوری را به صورت قانونی از سایت متخصصان خریداری کنید.
ارسال کتاب تا ده روز کاری.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
مقدمه
روزهای سخت را پشت سر میگذاریم و در چنین روزهایی، امیدواربودن و امیدوارماندن سخت است.
باید بلند شويم و استوار بايستیم!
زندگی دريا است و ما انسانها میان موجهای آن شناوريم و ناچاريم تحت هر شرايط سختی، دستوپا بزنیم و امیدوار باشیم؛ شايد کسی کمکمان کند، وگرنه غرق میشویم.
وظیفهی ما دستوپازدن است! وظیفهی ما پشت سرگذاشتن موجها و کمنیاوردن در شرايط سخت است.
احساس میکنم ما همه، گمشدگان شناور در اقیانوس روزگاريم.
دريايی که «مرداب نیست»، آرام يا طوفانیاش فرقی نمیکند؛ اگر بیخبر باشی، غرق میشوی!
همهی ما محکومیم به امیدواری، به کمنیاوردن. بايد ناراحتیهایمان را به نسیمهای خنک شبانه بسپاريم و دوباره بلند شويم؛ بايد به آفتاب و ماه خیره شویم و امیدوار باشیم؛ بايد حالمان را خوب کنیم و منتظر اتفاق خوب باشیم.
من، الیکا، در خانوادهای از طبقهی متوسط به دنیا آمدهام. شانزدهسالهام. پدر و مادرم فقط جمعهها خانه هستند. برای اینکه چرخ زندگی را بچرخانند، تا جایی که میشود کار میکنند. مادرم معلم دبیرستان و پدرم کارمند یک شرکت خصوصی است.
من از کلاس سوم روی پاهای خودم ایستاده و مستقل بار آمدهام. برادری داشتم که خیلی باهوش بود. آن موقع رشتهاش ریاضی بود و آرزو داشت یک هکر ماهر شود و در وزارت اطلاعات و فناوری مشغول به کار شود. او همیشه کار داشت و مشغول بود و من هم هیچوقت دوست نداشتم مزاحم کارش بشوم.
تا امروز تمام کارهایم را خودم انجام دادهام؛ از تکالیف مدرسه تا کلاس موسیقیای که میروم. حتی بعد از امروز هم قرار است خودم کارهایم را انجام بدهم، اما کارم کمی راحتتر است؛ چون بزرگتر شدهام.
درس و نمرههایم خیلی خوب است و رشتهام علوم انسانی است. همیشه با دقت به صحبتهای معلم گوش میدهم. در آغاز، چون تازه انتقالی گرفته بودم، در دبیرستان برای خود دوستی پیدا نکرده بودم، اما زمان زیادی نگذشت که کسانی را در کلاس خود پیدا کردم و با آنها دوست شدم.
در دبیرستانهای خارج دختر و پسر مختلط هستند که من با این موضوع مشکلی ندارم. خوشحالم بالأخره در این دبیرستان چند دوست شبیه به خودم پیدا کردهام؛ آلیا و آترین، دوستهای دخترم و آرکا و ایلیا، دوستهای پسرم.
قرار شده برای اینکه همدیگر را بیشتر بشناسیم، به کافهای برویم و چندساعتی را در کنار هم باشیم و صحبتهایی را که برای ادامهیافتن دوستی لازم است با هم به اشتراک بگذاریم.
مثل همیشه، بعد از خواندن درسهایم و تمرینکردن موسیقی آماده میشوم. به مادرم زنگ میزنم تا از او اجازه بگیرم. اجازهی رفتنم را میدهد. البته برایش توضیح دادهام که موضوع کافهرفتنم از چه قرار است. اگر به مادرم نمیگفتم، انگار این موضوع روی دلم سنگینی میکرد؛ این عادت همیشگی من است.
موقع بیرونآمدن از خانه به آترین زنگ میزنم و میگویم که به ایستگاه نزدیک خانهی ما بیاید و آنجا او را میبینم. تا میخواهم به آلیا زنگ بزنم، خودش زنگ میزند و میگوید که مستقیم به کافه رفته؛ چون قبل از آن کاری داشته که باید انجام میداده. میگویم باشد و بعد قطع میکنم.
آرکا و ایلیا خیلی صمیمی هستند. طبق معمول، این دو نفر با هم بهسمت کافه میآیند. نیازی نیست کسی به این دو زنگ بزند یا بخواهد چیزی را یادآوری کند؛ مگر اینکه بعدها چنین اتفاقی بیفتد.
وقتی به ایستگاه اتوبوس میرسم، میبینم آترین خیلی غرق گوشی شده است. دستی به شانهاش میزنم و میگویم: «سلام.»
لطفا پیش از ارسال نظر، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید: فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید. بهتر است از فضای خالی (Space) بیشازحدِ معمول، شکلک یا ایموجی استفاده نکنید و از کشیدن حروف یا کلمات با صفحهکلید بپرهیزید. نظرات خود را براساس تجربه و استفادهی عملی و با دقت به نکات فنی ارسال کنید؛ بدون تعصب به محصول خاص، مزایا و معایب را بازگو کنید و بهتر است از ارسال نظرات چندکلمهای خودداری کنید.
108,000 تومان
Out of stock
There are no reviews yet.