خرید محصول توسط کلیه کارت های شتاب امکان پذیر است و بلافاصله پس از خرید: برای محصولات دانلودی،لینک دانلود محصول در اختیار شما قرار خواهد گرفت و هر گونه فروش در سایت های دیگر قابل پیگیری خواهد بود. برای کتاب های فیزیکی، بعد از ثبت جهت ارسال آمادهسازی میشود.
- دسترسی به محصولات دانلودی به صورت مادامالعمر (طرح جلد، موکاپ، قالب صفحه آرایی، کاغذ دیواری)
- بست بندی با پکیج ضد آب برای ارسال کتاب های خریداری شده
- تمامی کتاب های نشر متخصصان به صورت فیزیکی هستند.
کتاب خلوت عشق نوشته جناب آقای عادل احیائی را به صورت قانونی از سایت متخصصان خریداری کنید.
ارسال کتاب تا ده روز کاری.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
وهم
وهم است و خیال حال ما هیچ بود
در دیر مغان شاه و گدا هیچ بود
اندیشه این و آن کم و بیش مکن
چون هیچ بد و هیچ شد و هیچ بود
اتاق تاریک
من در این اتاق تاریک خبر از جهان ندارم
ز چه سو توانمت دید که من این عیان ندارم
همه شمع دل بسوزم که نظر به نور آیی
چو سراج پیلهسوزی که به سر زبان ندارم
همه دست جو بکردم ز کرم که دستگیری
همه پا ز سر بهگوشم چه کنم زبان ندارم
مگر از نهان غیبت به سرم فرونشانی
که در این اتاق بیدر به رهی امان ندارم
همه جور روشنایی ز غبار دیدهام بود
تو همی ز ما ببخشا که ز خود نشان ندارم
من عاشق رمیده به کجا روم بفرما
دل رفتهام تو بخشا که دگر توان ندارم
همه یاد توست بر من که جز این دگر نباشد
تو بیا که جز تو کس نیست و ز تو نهان ندارم
بی پا و سران
از عشق به بی پا و سران نتوان گفت
بر مردهدلان پند گران نتوان گفت
پروانه اگر به گرد شمع میسوزد
این قصه به عزم مگسان نتوان گفت
در دل بنشسته آنکه بر دیده گریست
از فضلِ به دانش این گمان نتوان گفت
صد عقل به کوشش و هزاران پیکار
اما چو نداردش امان نتوان گفت
ما دست گدایی به صد آیین بردیم
اما که به ذات دیگران نتوان گفت
شش راه ببستند و به دل نقل زنیم
آبی که سراب است روان نتوان گفت
در روز نخست چو می برین خاک زدند
تا روز قیامت هر گمان نتوان گفت
خاصیت افسردهدلان این باشد
بالله به عناصر جهان نتوان گفت
بس صحبت پرثمر به دل هست ولی
گفتند که در وقت و زمان نتوان گفت
بیخبری
نتوانم زیستن جز که تو باشی به برم
جام می از تو و از من سر بیخویشتم
گره زلف تو با پیچوخم عقل چه داشت
که شود باز و به عمری ست که من بیخبرم
گرت از دولت شاهی مژده وصل افتاد
ز دعا و ز دم همت درویش بشد این اثرم
اینهمه نقش ز اوهام که بر آیینه دل افتاد
مستی و بیخبری نقش من این است هنرم
من و ساقی و می و لطف مدامش کافیست
که همین حال بسی مرتبه دارد نظرم
می گلگون و لب یار و به یمن ساقی
کافر عشق بدم گر ندهم جان و تنم
آیت عقل بخواندم ز کتاب هستی
عشق داند که جز این کار نباشد عملم
شیوه عاشقی اندر دل ما کس بنهاد
که به مستوری و مستی بدادش قدرم
پاییز
من در شب پاییز به دنبال بهارم
این از شب قبل است گمانم که خمارم
یک خمر شراب است و یکی یار وفادار
شب تا به سحر پر بشده خمر شرابم
گه عافیت یار گهی دوست و دشمن
گه در پی اقرار خرابیست به کارم
این فرصت دل را به غنیمت بشمارم
تا جمع شود خاطر افسردهسوارم
خیزد به سرم سایه چو مصداق سرابی
دانم که گل از پرده درم دست به خارم
لعل لب یار و من و این جام مرصع
پرهیز خطا باشد اگر فتنه به کارم
یارب سببی ساز در این مسند گردون
اندیشه تبه سازم و دل را به تو دارم
بالله که عیان هست کزین جام شکسته
این کوشش بیهوده بود وزن عیارم
لطفا پیش از ارسال نظر، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید: فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید. بهتر است از فضای خالی (Space) بیشازحدِ معمول، شکلک یا ایموجی استفاده نکنید و از کشیدن حروف یا کلمات با صفحهکلید بپرهیزید. نظرات خود را براساس تجربه و استفادهی عملی و با دقت به نکات فنی ارسال کنید؛ بدون تعصب به محصول خاص، مزایا و معایب را بازگو کنید و بهتر است از ارسال نظرات چندکلمهای خودداری کنید.
62,000 تومان
Only 2 left in stock
There are no reviews yet.