خرید محصول توسط کلیه کارت های شتاب امکان پذیر است و بلافاصله پس از خرید: برای محصولات دانلودی،لینک دانلود محصول در اختیار شما قرار خواهد گرفت و هر گونه فروش در سایت های دیگر قابل پیگیری خواهد بود. برای کتاب های فیزیکی، بعد از ثبت جهت ارسال آمادهسازی میشود.
- دسترسی به محصولات دانلودی به صورت مادامالعمر (طرح جلد، موکاپ، قالب صفحه آرایی، کاغذ دیواری)
- بست بندی با پکیج ضد آب برای ارسال کتاب های خریداری شده
- تمامی کتاب های نشر متخصصان به صورت فیزیکی هستند.
کتاب دو شاهزاده زیبا نوشته جناب آقای مسعود بیدوند را به صورت قانونی از سایت متخصصان خریداری کنید.
ارسال کتاب تا ده روز کاری.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
چند روز بیشتر از فروردین سال 1302(هجری شمسی) نگذشته بود. شب فرارسیده بود. از صبح باران یکریز در حال باریدن بود. اصلان مضطرب و بیقرار درحال قدمزدن در اتاق بود؛ درحالیکه لبش را به دندان میگرفت، دستهایش هم میلرزید و گاهی زیر لب چیزی را نجوا میکرد. افکارش پریشان بود و فکری او را عذاب میداد، شصتهایش را گره کرده بود، انگار انتظار واقعهای شوم را میکشید. همچون مار کبری رگ گردنش بیرون زده بود، انگار آماده گزیدن مهاجمی بود. در آن شب بارانی مشکی درحال پارس کردن بود. او نیز خطری را احساس کرده بود و پارسکردنهای مداومش خبر از فاجعهای میداد. بیشک پارسکردنش به خاطر دیدن حیوانی وحشی نمیتوانست باشد. شدت باران بهحدی بود که هرجنبندهای را برای یافتن پناهگاهی برای در امانماندن از آن وامیداشت. بههرحال پارسکردنهای مشکی نشان از خطری میداد که اصلان نیز آن را به خوبی احساس کرده بود.
میبایست خود را آمادۀ نبردی سخت میکرد. خود را به پنجره رسانید و به بیرون خیره شد. بخار ناشی از گرمای داخل خانه بر روی شیشۀ پنجره نشسته بود و دیدن بیرون را در آن تاریکی سخت میکرد. با دست بخار روی شیشه را پاک کرد، باز دیدن بیرون ناممکن بود. سرش را به پنجره چسبانید و دستهایش را سایبان چشمانش کرد تا شاید دیدن بیرون برایش ممکن شود، جز تاریکی و سیاهی چیزی را ندید. از پنجره فاصله گرفت و شروع به قدمزدن در اتاق کرد. صدای لرزشی در سقف چوبی اتاق او را از حرکت بازداشت، به سقف خانه خیره شد، اینک شکی نداشت که بر روی بام خانه یکی درحال قدمزدن است. گمان کرد دچار توهم شده و تمام اینها زاییدۀ خیال اوست.
بهیکباره برخورد سنگ، شیشۀ اتاق را در هم شکست و به اتاق وارد شد. یقین پیدا کرد تمام آنچه را که در ذهن داشت، خیال نبوده و مهاجمین اینک در اطراف خانه هستند. درحالیکه چشم از پنجره برنمیداشت، به دیوار تکیه داد و نشست. زمان زیادی از نشستنش نگذشته بود، برای لحظهای چهرهای شبحگونه و زشت پشت پنجره بر چشمانش نقش بست. به طرف پنجره خیزی برداشت. اینک مهاجمان در بیرون خانه در کمین او بودند و همچون گرگ بر زمین چنگ میزدند و او را فرا میخواندند.
خانه اینک در محاصره مهاجمین بود و ماندن در خانه یعنی همسر و فرزندان را قربانی خود کردن، میبایست سینه سپر میکرد و به جنگ آنان پای در میدان نبردی جز خانهاش میگذاشت. مهاجمین را میبایست از خانه دور میکرد، کشتی در طوفان ماندهاش کشتیبانی ازجانگذشته میخواست تا آنان را از طوفان برهاند و به ساحلی امن برساند. تبری را که بر دیوار آویزان بود به دست گرفت. نیمنگاهی باحسرت به گلنار انداخت، دوقلوهایشان را از نظر گذرانید، اما چیزی نگفت، فقط در نگاهش با آنان وداع کرد، از خانه خارج گردید. برای نجات آنان میبایست یکتنه به استقبال مرگ میرفت. گلنار با دیدن شوهر هراسانش دچار لرزی در سرتاسر بدنش شد. بیاختیار پی همسرش از خانه خارج گردید. قطرات باران همچون شلاقی به صورتش میخورد و او را از حرکت بازمیداشت. همهجا در تاریکی فرورفته بود و هرچه میدید، سیاهی بود. فریاد زد و اصلان را صدا زد. گوش تیز کرد، اما جوابی نشنید.
لطفا پیش از ارسال نظر، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید: فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید. بهتر است از فضای خالی (Space) بیشازحدِ معمول، شکلک یا ایموجی استفاده نکنید و از کشیدن حروف یا کلمات با صفحهکلید بپرهیزید. نظرات خود را براساس تجربه و استفادهی عملی و با دقت به نکات فنی ارسال کنید؛ بدون تعصب به محصول خاص، مزایا و معایب را بازگو کنید و بهتر است از ارسال نظرات چندکلمهای خودداری کنید.
196,000 تومان
In stock
There are no reviews yet.