خرید محصول توسط کلیه کارت های شتاب امکان پذیر است و بلافاصله پس از خرید: برای محصولات دانلودی،لینک دانلود محصول در اختیار شما قرار خواهد گرفت و هر گونه فروش در سایت های دیگر قابل پیگیری خواهد بود. برای کتاب های فیزیکی، بعد از ثبت جهت ارسال آمادهسازی میشود.
- دسترسی به محصولات دانلودی به صورت مادامالعمر (طرح جلد، موکاپ، قالب صفحه آرایی، کاغذ دیواری)
- بست بندی با پکیج ضد آب برای ارسال کتاب های خریداری شده
- تمامی کتاب های نشر متخصصان به صورت فیزیکی هستند.
کتاب سیاه و سفید نوشته سرکار خانم سیاه و سفید را به صورت قانونی از سایت متخصصان خریداری کنید.
ارسال کتاب تا ده روز کاری.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
فصل اول
با سطل آب یخی که روی سرش خالی شد، تکانی خورد و همزمان با نفس عمیقی چشمانش را باز کرد. شوکه شده بود. کمی طول کشید تا همه چیز یادش بیاید و بتواند موقعیت خود را درک کند. بدنش از شدت مشت و لگدهایی که خورده بود کوفته شده و دهانش مزه خون گرفته بود. زانوهایش بر روی کف سرد و سنگی زمین میلرزید.
دو مرد هیکلی از دو طرف بازوهایش را گرفته بودند. در یک سالن دراز و تاریک قرار داشت که به دلیل جعبههایی که دور تا دورش را گرفته بودند، حدس میزد یکی از انبارهای محمودخان باشد. نور خفیف ماه از پنجرههای کوچک و بدون شیشهٔ دور تا دور سالن به داخل میتابید و کمکش میکرد اطرافش را تا حدودی ببیند.
در بزرگ رو به رویش با سر و صدا باز شد و نور سفیدی از چارچوب در به داخل تابید که چشمهایش را میزد. سایه دختر قد بلندی در چاچوب در ظاهر شد. صورتش معلوم نبود اما کیوان این دختر را خوب میشناخت!
چند قدمی جلو آمد و صدای تق تق پوتینهای پاشنه بلند چرمی و قرمز رنگش که تا زیر زانوهایش میرسید، در سالن پیچید. کیوان به این فکر کرد که این پوتینها روی آن شلوار مشکی چسبان چقدر جذاب هستند و مثل همیشه سلیقه دختر رو به رویش را حتی در آن شرایط هم تحسین کرد! سپس به ژاکت چرمی و قرمز رنگ دختر که روی پیراهن مشکی ساده و گشادی که تا بالای زانویش میرسید، پوشیده بود و در آن تاریکی هم برق میزد خیره شد.
دختر شال مشکیاش را درآورد و به دستیارش که پشت سرش وارد سالن شده بود داد. موهای صاف و شرابی رنگش که پشت سرش به صورت دم اسبی درآمده بودند و گوشوارههای بزرگ مثلثی شکل و مشکیاش که زیر چتریهای بلندش برق میزدند؛ نمایان شدند.
دستیار یک چهارپایه چوبی رو به روی کیوان گذاشت تا رئیسش روی آن بنشیند. بدون اینکه به دستیارش توجهی کند، آرام آرام قدم برداشت و جلوی کیوان ایستاد. با دست راستش به دو مرد هیکلی اشاره کرد که بازوهای کیوان را رها کنند. بازوهایش رها شد و بی حال روی زمین افتاد. به سختی خودش را بلند کرد و دو زانو روی زمین نشست. به دختر رو به رویش خیره شد. دختر با پوزخندی تمسخر آمیز گفت:
– معلومه خوب ازت پذیرایی کردن! امیدوارم از پذیراییشون راضی بوده بودی!
صدای خشن و پرابهت دختر در سالن پیچید. چند قدم کوتاه به طرف چهارپایه برداشت و روی آن نشست. پاهایش را با فاصله از هم قرار داد. آرنج دستهایش را روی دو زانو قرار داد و دو دستش را وسط پاهایش آویزان کرد.
براساس شناختی که کیوان از او داشت، این مدل نشستنش دو دلیل میتوانست داشته باشد: یا بسیار عصبی است یا به شدت در فکر فرو رفته. و کیوان هم از ته دلش دعا میکرد که در حال حاضر دلیل دومی درست باشد.
دختر با عصبانیت و ناگهانی از روی چهارپایه بلند شد؛ به صورتی که اطرافیانش هم از جا پریدند. همیشه تصمیم گیری در این موقعیتها برایش سخت بود! با اینکه کاملاً میدانست در نهایت مجبور است چه کار کند اما باز هم انجام دادن آن کار برایش سخت بود.
لطفا پیش از ارسال نظر، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید: فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید. بهتر است از فضای خالی (Space) بیشازحدِ معمول، شکلک یا ایموجی استفاده نکنید و از کشیدن حروف یا کلمات با صفحهکلید بپرهیزید. نظرات خود را براساس تجربه و استفادهی عملی و با دقت به نکات فنی ارسال کنید؛ بدون تعصب به محصول خاص، مزایا و معایب را بازگو کنید و بهتر است از ارسال نظرات چندکلمهای خودداری کنید.
60,000 تومان
In stock
There are no reviews yet.