خرید محصول توسط کلیه کارت های شتاب امکان پذیر است و بلافاصله پس از خرید: برای محصولات دانلودی،لینک دانلود محصول در اختیار شما قرار خواهد گرفت و هر گونه فروش در سایت های دیگر قابل پیگیری خواهد بود. برای کتاب های فیزیکی، بعد از ثبت جهت ارسال آمادهسازی میشود.
- دسترسی به محصولات دانلودی به صورت مادامالعمر (طرح جلد، موکاپ، قالب صفحه آرایی، کاغذ دیواری)
- بست بندی با پکیج ضد آب برای ارسال کتاب های خریداری شده
- تمامی کتاب های نشر متخصصان به صورت فیزیکی هستند.
کتاب قاموس مرگ نوشته سرکار خانم تینا قندهاری را به صورت قانونی از سایت متخصصان خریداری کنید.
ارسال کتاب تا ده روز کاری.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
اه جواب بده دیگه لعنتی!
صدای بوق انتظار تلفن هم مضطرب به نظر میآمد. مانند مشتی بود که به گوشم میخورد و تشویش درونم را به کمال میرساند که بالاخره قطع شد و جایش را به صدای تند نفسهای هامون داد:
– چته عوضی، چرا اینقدر زنگ میزنی؟ بعد عمری خِیر سرم راحت کپیده بودم.
– کپیده بودی؟ باورم نمیشه، من دارم پس میافتم؛ اونم بهخاطر کاری که نکردم. بعد تو که همهچی زیر سرته، گرفتی خوابیدی؟ بابا باریکلا.
خمیازهی کشداری کشید که اگر کنارم بود، زیر مشت و لگد لهش میکردم. حق نداشت اینقدر بیخیال باشد! با تمام حرص لبهایم را به هم فشردم و درحالیکه سعی داشتم صدایم بالا نرود، شروع کردم به آگاهسازی آن ابله:
– هامـــون! من اصلاً حالم خوب نیست، چرا نمیفهمی؟ مأمورا اومدن تو رستوران، دارن همهجا رو میگردن. دستوپاهام یخ زده. منم اگه چیزی رو نگم، تکبهتک اعضای بدنم گواهی میدن. یه کاری بکن، بگو من الان چیکار کنم؟
– اعضای بدنت غلط اضافه کردن با تو، حالا مگه چی شده؟ مأموره دیگه، کارش تموم بشه، ببینه چیزی نیست خودش میره. تو هم خودتو جمعوجور کن، گند بالا نیاری!
-اینو صرفاً جهت این میگم که اطلاعات عمومیت بره بالا؛ اونی که گند بالا آورده، شمایین و من احمق هم مسئول پاککردن گندای شما. خوب گوشهات رو باز کن، من حالم اینقدر خرابه که با یه سؤال عادی کل شجرهنامهم رو فاش میکنم، قضیهی چند شب پیش که سهله برادر. پس یه کاری بکن تا گند نزدم به گنداتون.
صداش تقریباً بالا رفت: هه ببین کی داره چی میگه. تو اینقدر بزدلی که همچین کاری نمیکنی و این هم بدون که هرچی بگی، هرکار بکنی، اولین نفر خودت و کل خانوادتین که توی لیست سیاه قرار میگیرین، پس حواست به خودت باشه. حالا هم برو گمشو، میخوام بخوابم.
و باز همان صدای بوقهای مضطرب که اینبار حامل حس خطر بودند، شنیده شد. دلم میخواست تلفن را به دیوار بکوبم و خردشدنش را با دو چشمم ببینم. نمیدانم چه شد که بیشتر تلفن را در دستم فشردم و چند نفس پرزور و عمیق بیرون دادم؛ دقیقاً برخلاف آنچه دلم میخواست، عمل کردم. من بیاختیارم، پس چه کسی من را کنترل میکند؟ قلب و احساساتم یا عقل و منطقم؟ هرچند هردوی آنها همدست همند، شایدم نه! آنقدر درگیر بذلهگوییهای هامون بودم که محیط را از یاد برده بودم. ناخودآگاه دستی با دو ضربهی متصل از پشت، شانهام را لمس کرد. از ترس جیغی کشیدم و به سمتش برگشتم. دستهایم برای دفاع در هوا بالا آمد و گوشی بر سرامیکهای سفید کوبانده شد و هر تکهاش گوشهای نشست.
– آقای معینی؟! حالتون خوبه؟
دلم میخواست خفهاش کنم، اما استرس بهقدری بود که حتی توانایی تکلم را هم از من گرفته بود.
– آقای معینی!
سکوت جایز نبود، بهسختی قفل زبانم را مانند آن کسی که وسط معرکه زنجیر میدرد، باز کردم: بله.
همین یک کلمه آنقدر انرژی از من گرفت که بعد از گفتنش همانند چرخ ماشینی بودم که در کسری از ثانیه پنچر شده باشد.
– مشکلی پیش اومده؟
لحن و آوای تکتک واژههایش بوی شک میداد. چه در سرش بود که مدام من را به حرف میکشید؟ نمیدانم. شاید فهمیده بود که اکنون حرفزدن برایم از اثبات خدا هم سختتر است. چه کسی گفته است خواستن توانستن است، من هزاران بار خواستم حرف بزنم، اما یکبار هم نتوانستم. مگر چه سؤالی پرسیده بود که آنقدر پاسخدادنش برایم دشوار بود؟ لبانم حتی ذرهای تکان نمیخوردند.
لطفا پیش از ارسال نظر، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید: فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید. بهتر است از فضای خالی (Space) بیشازحدِ معمول، شکلک یا ایموجی استفاده نکنید و از کشیدن حروف یا کلمات با صفحهکلید بپرهیزید. نظرات خود را براساس تجربه و استفادهی عملی و با دقت به نکات فنی ارسال کنید؛ بدون تعصب به محصول خاص، مزایا و معایب را بازگو کنید و بهتر است از ارسال نظرات چندکلمهای خودداری کنید.
90,000 تومان
In stock
There are no reviews yet.