خرید محصول توسط کلیه کارت های شتاب امکان پذیر است و بلافاصله پس از خرید: برای محصولات دانلودی،لینک دانلود محصول در اختیار شما قرار خواهد گرفت و هر گونه فروش در سایت های دیگر قابل پیگیری خواهد بود. برای کتاب های فیزیکی، بعد از ثبت جهت ارسال آمادهسازی میشود.
- دسترسی به محصولات دانلودی به صورت مادامالعمر (طرح جلد، موکاپ، قالب صفحه آرایی، کاغذ دیواری)
- بست بندی با پکیج ضد آب برای ارسال کتاب های خریداری شده
- تمامی کتاب های نشر متخصصان به صورت فیزیکی هستند.
کتاب می دانی ، صنوبرها آواز که می خوانند میمیرند نوشته سرکار خانم معصومه سیاه پشت خاچکی را به صورت قانونی از سایت متخصصان خریداری کنید.
ارسال کتاب تا ده روز کاری.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
کتاب پیش رو مجموعهایست از اشعار و نقاشیهای شاعری که در طول بیست سال نگاه و نگرش ماورایی به جهان پیرامون و ارتباط عمیق وی با عناصر حیات شکل گرفته است. عشق را به اوج آزادی و اشتیاق و عرفان بردن، نگاه فلسفی به هرآنچه در جهان ماست از نبض خستهی سنگها تا روشنی چشم آبها و خموشی صدای پروانهها در زمستان، در بطن اشعار کتاب دیده میشود.
همچون نوزادی در گهواره فارغ از گرانش میرای زمین، به دنیایی فراتر از اکنون، قدم خواهید گذاشت
و به گندمها، به بابونهها و شبنم، به مه جنگلهای کاج، به برگهای کوکب،
به «عشق » سلامی دوباره خواهید گفت.
درود به تمامی شاعران، نویسندگان، هنرمندان و فرهیختگانی که همواره رسالت هنر را در پیشانی جهان نقش میبندند.
پیشگفتار
از آغاز فهمیدن طعم باران و برف در کوهستان تا لحظهی پرواز با آب دیو چشمه
و لمس ترانههای ابر بر شاخههای آسمان
درست اوایل هشت سالگی جهانم شکل گرفت
هر روز در دستانم، برگها را، سنگها را، نسیم را، آواز پرندگان را نوازش میکردم و با درخت به ته باغ
حرف میزدم. شبها وقت خوابیدن، به تمامی ستارههایی که میشناختم و آسمان و شب، به همهی گلهای خانه قدیمی، به ماهیهای دریا، پروانههای دشت هر روز و سنگهایی که مرا با خود به کوهها میبردند، شب بهخیر میگفتم. در خواب پرواز میکردم با روسری آبی که ننه ملوس همیشه به سر داشت و بالهای من بود. به یاد دارم شبی تا آن سوی ابرها پرواز کردم و با سرزمینی پوشیده از درختان سرخ آشنا شدم. بیمار که میشدم و سرما در تنم میغرید.
نقاشی میکشیدم و با رنگها حرف میزدم.
اولین شعرم را در ۱۱ سالگی برای آسمان سرودم
ته ماندهای یادم هست:
آسمون ما شبهاش مهتابیه
روزا خورشید میتابه چه عالیه!
من با روحم بزرگ شدم در جسمی که حالا سیوشش سالگی را به تجربه نشسته است
دستهای شما را بهمهر میفشارم و همقدم دنیای بیست سالهی اشعار و نقاشیهایم میکنم
خوش آمدید به من.
دستان بابا توکل و مامان مهری جانم را میبوسم و خوشحالم که فرزند شما هستم.
۱۷ مرداد ۱۴۰۲
معصومه سیاهپشت خاچکی
«هزار تو»
ستارگان
پرندگان نامهبر مناند
بایست، به آسمان خیره شو
هزار پرنده
هزار نامه
هزار تو
برگهای خفته
جامههای دلتنگی مناند
خمیده در خویش
چروکیده در کمان نغمههای درد
به پنجرهی اتاق نگاه کن
هزار آیینه
هزار ابر فرو خفته
هزار نغمه
هزار تو
هزار تو میپیچد در جهان
و کوهها دستانشان را میبرند
مههای خوابآلود
در تیرگی عصر و عقربهها
حصار میشوند
هزار کاج سبز
هزار اندوه پینه بسته
هزار تو
تو، چشمانت، اشکها
و باران که چکمههایش را پوشیده
در انتهای فتح ابرهای چهچهه
«ماهی کوچک من»
زیر خط پیشانی آفتابگردانها
تو را به نظاره نشستهام
مادامی که موجها، حریر به تن کردهاند
و کاکاییها
پیالهی شراب به هم میزنند
خدا بادبانها را کشید
و ما درون هم غرق شدیم
دستانم همه چشم شد، همه تو
ماهی کوچک من
صدفها، سربالایی چهارباغ را
دواندوان آمدند
تا به ما برسند
به جمعیت عظیم دونفرهمان
در پاییندست دریایی که
کاجها را هرس میکرد
و موهای درخت بلوط را شانه میکشید،
آواز میخواندی
و من تو را میان قلب آهوها
به نظاره نشستهام
«ماهی کوچک من»
سفر میرویم به دروازهی اقیانوسها
دستم را نشان میدهم، چشمان تو را
و آبها تعظیم میکنند خمیده
چون قوس ابروان درهم تنیدهات
جان تو در من،
دریاییست که دنباله دارد
ماهی کوچک من
لطفا پیش از ارسال نظر، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید: فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید. بهتر است از فضای خالی (Space) بیشازحدِ معمول، شکلک یا ایموجی استفاده نکنید و از کشیدن حروف یا کلمات با صفحهکلید بپرهیزید. نظرات خود را براساس تجربه و استفادهی عملی و با دقت به نکات فنی ارسال کنید؛ بدون تعصب به محصول خاص، مزایا و معایب را بازگو کنید و بهتر است از ارسال نظرات چندکلمهای خودداری کنید.
400,000 تومان
In stock
There are no reviews yet.