34 هیولا

کتاب 34 هیولا نوشته جناب آقای سید علی میرخلیلی را به صورت قانونی از سایت متخصصان خریداری کنید.

ارسال کتاب تا ده روز کاری.

در بخشی از کتاب می‌خونیم:

سلام
من بازرس نایان هستم
به من گزارش رسیده کارخونه ای در لاسرنا در کشور شیلی در حال ساخت ۳۴ هیولاست و من ماموریت دارم تا از این کارخونه گزارشی تهیه کنم
اما این یک ماموریت ساده نبود ….
در این سفر عجیب ترین و شگفت انگیز ترین موجودات رو شناسایی کردم
بعضی روزها از ترس تا نزدیک سکته پیش رفتم و بعضی روزها از آنها کمک خواستم .
این گزارش حاصل خاطرات غیر منتظره این سفرهست….
با من همراه شو

بخشی از داستان ؛
نمیدانستم خوشحال باشم یا ناراحت؛ دیگر باید از هیولاها خداحافظی کنم و به پیش خانواده برگردم. وسایلم را جمع کردم که به آخرین هیولا سر بزنم، به همان درب طلایی و فرش قرمز. سوار ماشین شدم و به کارخانه رفتم. به درب سی و چهارم رسیدم. خیلی هیجان داشتم؛ چشمانم را بستم و درب را باز کردم. کمی جلو رفتم و چشمهایم را باز کردم؛ خدای من! این زیباترین هیولای ممکن است .او هر قدرتی دارد. هر قسمت از بدنش شبیه یک هیولاست. این هیولا غیر قابل وصف است؛ دست مدادی از هیولای دانگ فانگ، میلک شیک‌ساز از هیولای چنددست، دست آبنبات پرت کن از هیولای خوراکیولا، موهای قدرتمند از هیولای مو، دست اسکلتی از هیولای اسکلتی …
اصلا نمیشد دستانش را شمرد، از هر هیولایی یک دست داشت. هر قسمت بدنش به رنگ یکی از هیولاها بود؛ رنگ نارنجی از هیولای مکنده، رنگ سبز از هیولای پولیولا، رنگ قرمز از هیولای دانگ فانگ. واقعا قابل تعریف کردن نیست !شکفت انگیز است !
برای دانستن راز این هیولای شگفت انگیز باید داستان هر ۳۴ صفحه را خواند. هرکس که میخواهد داستان این هیولا را بخواند باید این گزارش را از اول بخواند.
دیگر چیزی نبود که از او بپرسم. فقط از او پرسیدم: «اسمت چیست؟» او گفت: «هیولا». پس نوشته ی روی در اشتباه نبود. او واقعا یک «هیولا» است. بهترین هیولای جهان.
از او خداحافظی کردم و به خانه رفتم. وسایلم را برداشتم و به سمت فرودگاه حرکت کردم. برای اینکه دیر نشود میخواستم در لحظه ی آخر، داستان روز آخر را برای «کتاب متاب» ارسال کنم که فردایش کامیون کتابها را به کشورم بیاورد. به فرودگاه رسیدم. داخل فرودگاه در صندلی انتظار نشسته بودم. پرواز ما اعلام شد . سوار هواپیما شدیم؛ بعد از چند ساعت طولانی به کشورم رسیدم و خلبان اعلام کرد:مسافران گرامی ورودتان را به ایران خیر مقدم عرض میکنیم امیدوارم سفر خوبی را تجربه کرده باشید ..من اما فکر میکردم که هیچ مسافری تحربه ای شگفت انگیز تر از من نداشت !

درباره نویسنده
سلام
اسم من علی هست …من ۱۲سالمه
از بچگی عاشق نقاشی کشیدن بودم و همیشه در ذهنم با نقاشی هام داستان های تخیلی طراحی میکردم
داستانهایی درباره موجوداتی فرازمینی و هیولاهای مختلف.
هیولاهایی که مثل ما زمینی ها نیستن!
هیولاهایی با چند دست و قابلیت های مختلف و کارهای عجیب غریب…

بعد از یک سال کتاب ۳۴هیولا متولد شد
اول هیولاها متولد شدند و بعد هر کدامشان داستان دار شدند …در این کتاب شما رو‌ با دوستان تخیلی ام مثل چشمیولا،خوراکیولا،چند دست ،هیولای آتشین و …. آشنا میکنم۰