خرید محصول توسط کلیه کارت های شتاب امکان پذیر است و بلافاصله پس از خرید: برای محصولات دانلودی،لینک دانلود محصول در اختیار شما قرار خواهد گرفت و هر گونه فروش در سایت های دیگر قابل پیگیری خواهد بود. برای کتاب های فیزیکی، بعد از ثبت جهت ارسال آمادهسازی میشود.
- دسترسی به محصولات دانلودی به صورت مادامالعمر (طرح جلد، موکاپ، قالب صفحه آرایی، کاغذ دیواری)
- بست بندی با پکیج ضد آب برای ارسال کتاب های خریداری شده
- تمامی کتاب های نشر متخصصان به صورت فیزیکی هستند.
کتاب با نام و بی نشان نوشته سرکار خانم لیلا طهماسبی را به صورت قانونی از سایت متخصصان خریداری کنید.
ارسال کتاب تا ده روز کاری.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
این متن جانمایه یک زندگی است. دورهای از تکامل یک روح که تجربهی زیستهی خود را به قلم درآورده است. باشد که به لطف پروردگار چراغ راهی باشد برای تمام انسانهایی که رنجهایی را تجربه میکنند و به دنبال عبور از آنها به سوی آگاهی هستند. بخش جداییناپذیر این متن راجع به اوتیسم است این ناشناختهای که هنوز ما درکی از فرایند پیچیده آن نداریم و به دنبال یافتنش هستیم تقدیم به خالق نیکیها و کودکان آگاه اوتیسم و خانواده هایی که با این آگاهان و مسائل خاص آنها زندگی میکنند.
این داستان را که خوندم، فهمیدم باید ابتدا خودمو پیدا کنم، باز به سوالات سالهای قبل برگشته بودم؛ منم مثل اون دختر به جای حرکت فقط مقهور شرایط بودم و فکر میکردم با صدازدن و گریه و زاری و درخواست میتونم به جایی برسم،در حالی که باید خودم حرکتی انجام میدادم که به برکت این حرکت خداوند راهی برام باز میکرد، اما واقعاً شرایط به وجود آمده به خصوص بعد از گلاره منو بدجوری تو مخمصه گذاشته بود؛ چیکار میتونستم بکنم؟ یاد یه جمله از کتابی افتادم که اخیراً خونده بودم: «پروردگار میخواهد که بندهاش خودش را بشناسد و گوهر الهیاش را از طریق قدرتی که پروردگار به او داده، به هر طریقی که مایل باشد، تجربه کند».
«من در همه مواقع با بندگانم صحبت میکنم. مهم نیست من با چه کسی صحبت میکنم، مهم این است که چه کسی به من گوش میدهد (اما اگر تصورت این باشد که حتماً شایستگی نداری با تو صحبت شود، چگونه انتظار داری پروردگارت را بشنوی)
پس به فرض اینکه خداوند تمام گفتههای منو شنیده باشه؛ تا وقتی که در خودم احساس ارزشمندی نمیکردم، چطور میخواستم پیامشو بشنوم؟ همه چیز به اون احساس ارزشمندی و پیدا کردن خود برمیگشت؛ همونجوری که در داستان، پیر به دختر گفته بود.
آیا احساس ارزشمندی میکردم؟ آیا گوهر الهی وجودمو میشناختم؟ این واژه را درباره خودم مدتها بود که از یاد برده بودم .آخرین باری که احساس ارزشمندی کرده بودم، کی بود؟ چه چیزهایی ممکنه پیش بیاد که آدم احساس ارزشمندی کنه و آیا باید پیش بیاد یا پیش بیاریمشون؟
لطفا پیش از ارسال نظر، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید: فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید. بهتر است از فضای خالی (Space) بیشازحدِ معمول، شکلک یا ایموجی استفاده نکنید و از کشیدن حروف یا کلمات با صفحهکلید بپرهیزید. نظرات خود را براساس تجربه و استفادهی عملی و با دقت به نکات فنی ارسال کنید؛ بدون تعصب به محصول خاص، مزایا و معایب را بازگو کنید و بهتر است از ارسال نظرات چندکلمهای خودداری کنید.
72,000 تومان
Out of stock
علی
در تاریخ
بسیار عالی…..