1

کتاب راز

SKU: book-1401-10-2-1-176-4-5-33-23-19-22-21-4-4-20-2-1-1-1-14-16 Category: تاریخ انتشار: 16 مهر 1403تعداد بازدید: 976
قیمت محصول

120,000 تومان

Only 2 left in stock

جزئیات بیشتر

Weight 150 g
Dimensions 20 × 14 × 0.5 cm
قوانین استفاده

خرید محصول توسط کلیه کارت های شتاب امکان پذیر است و بلافاصله پس از خرید: برای محصولات دانلودی،لینک دانلود محصول در اختیار شما قرار خواهد گرفت و هر گونه فروش در سایت های دیگر قابل پیگیری خواهد بود. برای کتاب های فیزیکی، بعد از ثبت جهت ارسال آماده‌سازی می‌شود.

  • دسترسی به محصولات دانلودی به صورت مادام‌العمر (طرح جلد، موکاپ، قالب صفحه آرایی، کاغذ دیواری)
  • بست‌ بندی با پکیج ضد آب برای ارسال کتاب های خریداری شده
  • تمامی کتاب های نشر متخصصان به صورت فیزیکی هستند.
توضیحات مختصر محصول
کتاب راز

کتاب راز نوشته سرکار خانم فیروزه نیر اعظم را به صورت قانونی از سایت متخصصان خریداری کنید.

ارسال کتاب تا ده روز کاری.

در بخشی از کتاب می خوانیم:

به نام خدای عشق‌وامید
با سلام وعرض ادب ۰فیروزه نیراعظم (نواب اعظم )هستم ۰اهل یزد ۰پدرم اسداقا و مادرم بانو فاطمه خانم عسکری کامران که جایشون در کنارم بسیار خالی ،یادشان گرامی ۰فرزند سوم خانواده و دارای دو برادر ۰بعد از ازدواج مقیم کرمان شدم۰دارای سه فرزند دو دختر و یک پسر و یک نوه دوستداشتنی به نام راز ۰علت نام گذرای اولین کتابم (راز) وجود او بود. حدود بیست سال هست ک می نویسم. دوره آنلاین نویسندگی خلاق را‌گذراندم.به تازگی به فکر چاپ دست نوشته هایم افتاده با انتشارات متخصصان تماس گرفته و مراحل چاپ آغاز ‌اولین اثرم را به چاپ رساندیم۰ امیدوارم مورد تایید شما عزیزان باشد.با بحث و نقدتون مرا در چاپ های بعدی کمک کرده تا اثری زیباتر به دست دوستداران کتاب برسد ۰این کتابم وکتابهای در حال چاپ را تقدیم می کنم به روح بلند پدر ومادر آسمانیم که بهترین ودوستداشتنی بوده و هستند.

خلاصه ای از کتاب راز
پسرک  و پنجره
رضا پدرش را از دست داده بود. به علت مشکلات مالی مجبور شده مدرسه را رها و مشغول به کار دست فروشی شود. به دلایلی محل کارش را تغییر می دهد،در خیابانی دور از خونه مشغول به کار می شه.روبرویش پنجره ای در دید رس ،که بیشتر اوقات در انطرفش خانمی نسبتا پیر ‌اخمو بیرون را نگاه می کند. رضا نگاهش می کنه و لبخند می زنه، دریغ از یک نگاه محبت آمیز. یک روز کنار پنجره می ره و می گه مادر جون ازم خرید می کنید؟ نگاهی خشمیگین وحشتناک بهش کرد که با ترس ازش دور شد. چند روزی به همین منوال گذشت، نگاه و لبخند از یک سو ‌از آن طرف بی پاسخ ماندن. یک روز ک به سر کار آمد او را ندید، فردا و پس فردا هم همینطور ۰باز نیومد ‌۰ رفت در خونه اش را با زنگ و در ب صدا آورد اما پاسخی نشنید ،خانم همسایه کناری آمد وگفت چکار داری پسر. در همان لحظه خانمی شیک با ماشینی مدل بالا و راننده سر رسید و به اون خانم گفت اینجا چه می کنی؟ او گفت پروانه خانم از بیمارستان بیست شهریور زنگ زدن و گفتن حال خانم آرام خوب نیست، زود رفتم به بیمارستان و با هزار زحمت و التماس به اتاق او رسیدم. تا مرا دید ماسک روی صورتش را برداشت ۰دستش را بوسیدم و او صورتم را و این شد آغاز دوستیمان . شماره تلفنم را بهش دادم ، داخل کیفش گذاشت. خبری از آمدنش نبود. بی دلیل نگرانش بودم . جرئت نداشتم از خانم همسایه حالش را بپرسم. منتظر تماسش بودم. بالاخره زنگ زد و گفت در ویلای کرج هستم آدرس داد و گفت زود بیا. رفتم‌به چه ویلایی با زیبایی خیلی خاص. رفت کنار در ساختمان که بازش کنه متوجه شد پرستارش قفل کرده. گفتم ما دوستان پشت پنجره ایم خندید و چهره اش در آن حالت برایم دوستداشتنی بود. بعد از صبحتی کوتاه گفت باید زود از اینجا بری. علت را پرسیدم. گفت باغبان می رسه بیرونت می کنه وبعد به پروانه زنگ می زنه و او مرا به جایی دیگه می بره. گفتم چرا؟ گفت:چه بگم از دل تنگم ،برای مال دنیا ‌حرص طمع بی پایانش.  یک دسته اسکناس بهم داد زیاد بود می شد چند روزی خوب بخوریم و شاد باشیم. روزها از پی هم می امدن ومی رفتن اما از امدن او خبری نبود ۰نگرانش بودم از همسایه هایش داستان زندگیش را پرسیدم. در این راه با مردی مهربون ک سوپر قدیمی داشت دوست شدم ۰او گفت خانم آرام خیلی ثروتمنده ،انقدر ک تصورش هم برای من و تو دشواره ،تنها فرزندش را از دست می ده،به دلایلی خودش را مقصر می دونه. افسر‌ده وسخت بیمار می شه ۰پروانه متوسلیان دوستش می شه قیمش وبا همکاری وکیلش خیلی از اموالش را می خورن در اخر گفت ،پسر برای خودت درد سر نساز ،آدم‌های خطرناکی هستند. بی دلیل مجذوبش شده،احساس می کردم اسیر آنهاست ،می خواستم کمکش کنم۰نگران وبی خبر بودم ک زنگ زدوگفت از کرج مرا بردن ب ویلایم در شمال وازم خواست حتما به دیدنش برم. جر یان را به بابا مهربان (سوپری) گفتم واو گفت خطرناکه اما کمکت می کنم و با پسر بابا مهربان ب سوی شمال راه افتاده،با نقشه داخل ویلایش شدیم واو با چشمانی معصوم ‌نگاهی آتشین ازم کمک خواست ۰در اخر یک چک با مبلغ بالایی بهم داد ، باآن نگاه ک مرا مثل آهن ربا جذب کرد ‌وچکی که دریافت کردیم ،شروع دردسرهای من وبابا مهربان ک از سر انسان دوستی یارایم بود. در این راه بارهاکتک خورده وچه سختیهایی ک نکشیدیم ،در اخر داستانی خوش بهمراه داشت۰با دردسر وسختیهای بی نهایت ک هر کدام داستان‌های شنیدنی زیادی دارن ۰با سپاس فراوان از تمامی شماها
فیروزه نیراعظم (نواب اعظم)

نمایش بیشتر
دیدگاه های کاربران
دیدگاهتان را با ما درمیان بگذارید
تعداد دیدگاه : 0 امتیاز کلی : 0.0 توصیه خرید : 0 نفر
بر اساس 0 خرید
0
0
0
0
0

There are no reviews yet.

لطفا پیش از ارسال نظر، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید: فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید. بهتر است از فضای خالی (Space) بیش‌از‌حدِ معمول، شکلک یا ایموجی استفاده نکنید و از کشیدن حروف یا کلمات با صفحه‌کلید بپرهیزید. نظرات خود را براساس تجربه و استفاده‌ی عملی و با دقت به نکات فنی ارسال کنید؛ بدون تعصب به محصول خاص، مزایا و معایب را بازگو کنید و بهتر است از ارسال نظرات چندکلمه‌‌ای خودداری کنید.

Be the first to review “کتاب راز”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

قیمت محصول

120,000 تومان

Only 2 left in stock