خرید محصول توسط کلیه کارت های شتاب امکان پذیر است و بلافاصله پس از خرید: برای محصولات دانلودی،لینک دانلود محصول در اختیار شما قرار خواهد گرفت و هر گونه فروش در سایت های دیگر قابل پیگیری خواهد بود. برای کتاب های فیزیکی، بعد از ثبت جهت ارسال آمادهسازی میشود.
- دسترسی به محصولات دانلودی به صورت مادامالعمر (طرح جلد، موکاپ، قالب صفحه آرایی، کاغذ دیواری)
- بست بندی با پکیج ضد آب برای ارسال کتاب های خریداری شده
- تمامی کتاب های نشر متخصصان به صورت فیزیکی هستند.
کتاب کمانگیر نوشته پائولو کوئیلو و ترجمه جناب آقای محمدرضا طهماسبی را به صورت قانونی از سایت متخصصان خریداری کنید.
ارسال کتاب تا ده روز کاری.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
مقدمه
«تتسویا؟!»
پسر با تعجب به غریبه نگاه کرد و جواب داد: «تا حالا هیشکی تو این شهر ندیده که تتسویا کمان بگیره دستش. اینجا همه اونو بهعنوان یه نجار میشناسن.»
غریبه با اصرار گفت: «خب شاید تسلیم شده، شاید جرأتشو از دست داده، برام مهم نیست. بههرحال اگه هنرشو رها کرده، نباید بهش عنوان بهترین کمانگیر کشور داده بشه. بهخاطر همینم هست که چند روزه تو راهم تا به اینجا برسم؛ میخوام اونو به چالش بکشم و به شهرتی که لیاقتشو نداره، پایان بدم.»
پسر فهمید که بحثکردن فایدهای نداره و بهترین کار همینه که غریبه رو ببره پیش نجار تا با چشمای خودش ببینه و بفهمه که داره اشتباه میکنه.
تتسویا تو کارگاهِ پشت خونهاش بود. سرشو برگردوند ببینه کی اومده، اما وقتی اون کیف بزرگ چرمیو دست غریبه دید، لبخند رو لباش خشک شد.
تازهوارد گفت: «این دقیقاً همون چیزیه که فکرشو میکنی. نیومدم اینجا تا مردیو که تبدیل به یه افسانه شده، تحقیر کنم یا آبروشو ببرم. من اینجام تا خیلی ساده ثابت کنم که بعد از اون همه تمرین؛ تونستم بهترین بشم.»
تتسویا به کارش ادامه داد و چنتا پایه روی میز گذاشت.
غریبه ادامه داد: «مردی که تبدیل به الگوی یه نسل شده، نمیتونه همینجوری ناپدید بشه. من آموزشای تو رو دنبال کردم. سعی کردم راه و روش کمانگیری رو کامل رعایت کنم و لیاقت اینو دارم که تو حداقل تیراندازیمو تماشا کنی. اگه این کارو بکنی، از اینجا میرم و به هیچکسم نمیگم کجا میشه بزرگترین استاد دنیا رو پیدا کرد.»
غریبه از تو کیفش یه کمان بلند از جنس بامبوی صِیقلشده درآورد. کمانی که گریپش یه ذره پایینتر از وسطش بود. اون به تتسویا تعظیم کرد، رفت تو باغ و کمانش رو به طرف یه جای خاص گرفت. تیری با پر عقاب درآورد، پاهاشو روی زمین محکم کرد و با یه حالت مناسب برای تیراندازی ایستاد؛ درحالیکه تیرو روی کمان میذاشت؛ کمانو آروم آروم میاورد روبهروی صورتش.
پسر با هیجان و تعجب تماشا میکرد. تتسویا هم کارشو ول کرده بود و داشت با کنجکاوی به غریبه نگاه میکرد.
وقتیکه تیر روی زه تنظیم شد، غریبه کمان رو بالاتر آورد؛ تاجاییکه با وسط سینهاش همتراز بشه. کمان رو تا بالای سرش برد و بعد همزمان که داشت میاوردش پایین؛ زه رو کشید.
وقتی تیر به جلوی صورتش رسید، کمان کاملاً کشیده شده بود. برای یه لحظه، غریبه و کمان آروم و بیحرکت موندن؛ طوری که انگار زمان وایساد و اون لحظه قرار بود تا ابد ادامه پیدا کنه. پسر داشت به جایی که نوک تیر نشانه میرفت، نگاه میکرد، اما نمیتونست چیزی ببینه.
یهو دستی که روی زه بود، باز شد. دست به طرف عقب حرکت کرد و کمان به شکل خیلی زیبایی چرخید و توی یه لحظه تیر محو شد و بعد یه جای دیگه ظاهر شد.
تتسویا به پسر گفت: «برو بیارش.»
لحظاتی بعد، پسر با تیر برگشت و گفت: «در فاصلهی چهلمتری یه گیلاسو سوراخ کرده بود.»
تتسویا به کمانگیر تعظیم کرد، رفت گوشة کارگاه و یه چیزی برداشت. به نظر میرسید یه تیکه چوب بلند نازک باشه که با ظرافت داخل یه تیکه چرم پیچیده شده بود. چرم رو خیلی آروم باز کرد و یه کمان از توش درآورد که شبیه کمان غریبه بود، اما کاملاً معلوم بود که خیلی بیشتر از اون استفاده شده.
لطفا پیش از ارسال نظر، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید: فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید. بهتر است از فضای خالی (Space) بیشازحدِ معمول، شکلک یا ایموجی استفاده نکنید و از کشیدن حروف یا کلمات با صفحهکلید بپرهیزید. نظرات خود را براساس تجربه و استفادهی عملی و با دقت به نکات فنی ارسال کنید؛ بدون تعصب به محصول خاص، مزایا و معایب را بازگو کنید و بهتر است از ارسال نظرات چندکلمهای خودداری کنید.
98,000 تومان
In stock
There are no reviews yet.