خرید محصول توسط کلیه کارت های شتاب امکان پذیر است و بلافاصله پس از خرید: برای محصولات دانلودی،لینک دانلود محصول در اختیار شما قرار خواهد گرفت و هر گونه فروش در سایت های دیگر قابل پیگیری خواهد بود. برای کتاب های فیزیکی، بعد از ثبت جهت ارسال آمادهسازی میشود.
- دسترسی به محصولات دانلودی به صورت مادامالعمر (طرح جلد، موکاپ، قالب صفحه آرایی، کاغذ دیواری)
- بست بندی با پکیج ضد آب برای ارسال کتاب های خریداری شده
- تمامی کتاب های نشر متخصصان به صورت فیزیکی هستند.
کتاب آملستان نوشته سرکار خانم بهاره یارمحمدی را به صورت قانونی از سایت متخصصان خریداری کنید.
ارسال کتاب تا ده روز کاری.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
پیشگفتار:
آملستان با شیوۀ روایی دراماتیک، روایت دنیای زیبا و جذاب دخترانهای است که با قبولی در دانشگاه شهری دیگر آغاز میگردد و بازیگوشی در معنی زندگی و دوستی را برای خواننده به تصویر میکشد.
لازمبهذکر است کلیۀ شخصیتها و اتفاقات قید شده در متن کتاب، واقعی و کمتر درگیر بزرگنمایی شدهاند.
هرچند کار من به عنوان کسی که در این عرصۀ وسیع قدم نهادم، خالی از اشتباه نبوده؛ امید است از کاستیها در گذرید.
در پایان از استاد عباس خاکسار، هاله صالحی راد، مهدی و کیمیای عزیزم که با نظرها و راهنمایی هایشان در به ثمر رساندن این کتاب نقشی بسزا داشتند، سپاسگزارم.
همچنین از آقای علیرضا خضرائی راد، مدیر محترم نشر متخصصان، که برای چاپ کتاب از من حمایت کردند، سپاسگزارم.
دانشگاه طالب آملی
من و سولماز از بچگی با هم بزرگ شدیم و واسه ثابت کردن خودمون به خانواده هامون قرار گذاشتیم که دانشگاه شهرستان قبول بشیم. خانواده سولماز با درس خوندن دخترشون تو یه شهر دیگه مشکلی نداشتن، ولی وقتی مامان فاطمه خبر قبولی من رو شنید رو کرد سمتم و گفت: تو شکر اضافه می خوری پات رو از تهران بیرون بذاری. تنها کسی که از خبر قبولی من ابراز خرسندی کرد مهدی بود و تنها دلیلش این بود که در نبودنم صاحب اتاقم می شد. خونه ما دو تا اتاق خواب داشت که یکیش مال مامان و بابا بود و اون یکی مال من که تا وقتی محدثه مجرد بود، اتاق مشترکمون بود و وقتی ازدواج کرد من صاحب اتاق شدم. مهدی توی سالن می خوابید و همیشه غر می زد که چرا دخترای خونه باید اتاق داشته باشن و پسرای خونه ویلون سیلون توی سالن روی زمین بخوابن و باباعلی همیشه تشت آب سرد رو برای نشستن بهش پیشنهاد می داد.
برای اینکه مامان و بابا رو به درس خوندن توی یه شهر دیگه راضی کنم، دست به دامن داداش محمد شدم که خودش و خانمش تجربه درس خوندن توی یه شهر دیگه رو داشتن. داداش محمد طبقه بالای خونه ما زندگی می کرد. از وقتی نتایج کنکور اومده بود منتظر داد اش محمد بودم و یه لحظه هم از پشت پنجره بلند نشده بودم تا اینکه شب شد و داداش محمد از سر کار برگشت. دویدم سمتش و با هیجان خبر قبولی رو بهش دادم. داداش محمد گفت: اولاً سلام… گفتم: سلام…گفت: دوماً شیرینیش کو؟ گفتم: شما مامان و بابا رو راضی کن، من عوض شیرینی یه نصف روز دوقلوهات رو نگه می دارم تا شما با سمیه جون برین دور دور… و حرف مامان فاطمه رو براش گفتم و ازش خواستم قبل از اینکه بره خونه، هم برای عرض سلام و دست بوسی یه سر بیاد بابا و مامان رو ببینه هم اینکه به درس خوندن ته تغاری خونه تو یه شهر دیگه راضی شون کنه. دست تو دست داداش محمد وارد خونه شدیم. ماما ن فاطمه با دیدن داداش محمد مثل همیشه شروع کرد به قربون صدقه رفتن، ولی باباعلی که حواسش به اخبار بود اصلاً متوجه ورود ما نشد، تا اینکه با پرتاب متکا از طرف مامان فاطمه به سمتش، صدای تلویزیون رو کم کرد و جواب سلام داداش محمد رو داد. بعد خوش و بش معمول، داداش محمد رو به من کرد و گفت: می بینم که ته تغاری خونه هم دانشگاه قبول شده… مامان فاطمه گفت: آره معلوم نیست چی چی دانشگاهه… داداش محمد گفت: مادرِ من، باید به دخترتون افتخار کنید که مهندسی قبول شده. باباعلی رو به داداش محمد کرد و با کنایه گفت: تو مهندس شدی بسه، دیگه لازم نکرده مغز این دختر رو شست وشو بدی! داداش محمد گفت: واسه مهندسی معدن تو تهران کار نیست؛ وگرنه هم آینده داره و هم پول خوبی توشه…
لطفا پیش از ارسال نظر، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید: فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید. بهتر است از فضای خالی (Space) بیشازحدِ معمول، شکلک یا ایموجی استفاده نکنید و از کشیدن حروف یا کلمات با صفحهکلید بپرهیزید. نظرات خود را براساس تجربه و استفادهی عملی و با دقت به نکات فنی ارسال کنید؛ بدون تعصب به محصول خاص، مزایا و معایب را بازگو کنید و بهتر است از ارسال نظرات چندکلمهای خودداری کنید.
64,000 تومان
In stock
There are no reviews yet.