خرید محصول توسط کلیه کارت های شتاب امکان پذیر است و بلافاصله پس از خرید: برای محصولات دانلودی،لینک دانلود محصول در اختیار شما قرار خواهد گرفت و هر گونه فروش در سایت های دیگر قابل پیگیری خواهد بود. برای کتاب های فیزیکی، بعد از ثبت جهت ارسال آمادهسازی میشود.
- دسترسی به محصولات دانلودی به صورت مادامالعمر (طرح جلد، موکاپ، قالب صفحه آرایی، کاغذ دیواری)
- بست بندی با پکیج ضد آب برای ارسال کتاب های خریداری شده
- تمامی کتاب های نشر متخصصان به صورت فیزیکی هستند.
کتاب بهار نوشته جناب آقای سعید نظری را به صورت قانونی از سایت متخصصان خریداری کنید.
ارسال کتاب تا ده روز کاری.
در بخشی از کتاب می خوانیم:
برکه و گل همیشهبهار
برکه ای در کنار جنگل زار
در کنارش، گلی همیشه بهار
برکه با یار خود بهاری داشت
صبح و شب، شور و شوق و حالی داشت
روزی از بخت شور از گرما
برکه خشکید و گل بشد تنها
سوی ابران تیره گل گردید
بحر باران دعا طلب گردید
ابر چون گریه ی بهاری دید
لاجرم ناز گل به جان بخرید
باز بارید زآسمان به زمین
برکه پر آب گشت، چو روز بهین
گل دگر در دلش سروری بود
برکه در سور و حال و نوری بود
گشت حال زمین و از طوفان
برکه پر گشت، پر ز خاک زمان
رونق گل دگر به خاک نشست
چهره ماهش از نظاره بخست
برکه با شادی از هوای قدیم
گفت خندان به گل رفیق ندیم
روی خود از چه بر نمیگردی؟
این منم برکه هان چه میگردی؟
گل دگر برکه را نمی فهمید
با طراوت به او نمی خندید
برکه در حیرت از همیشه بهار
در زمستان بخت شده ناچار
در دل خود به جستجوی فرار
در تکاپو چو حاصل است قرار
چونکه درمانده شد بدین احوال
رو به او کرد ای بدیع الحال
من بهاری بدین صنم دیدم
عاشقی همچو او کم دیدم
او چنین با تضرع و گریان
در دعایش طلب کند باران
عشق را در بهار گشتم من
عاشق نیمه ره نگشتم من
چون خدایش دل شکسته بدید
چشم او را به کنه جان طلبید
دید در خاطرات گُمگشته
چون بهاری در او رها گشته
چهره خود در آب میدیده است
زین سبب در شعف خرامیده است
مست و مدهوشِ چهره اش در آب
برکه در اوج عاشقی در خواب
چونکه از قصه اش برون گردید
برکه در غصه ای درون گردید
گفت جانا چه در هوس بودم
من چنین بی بهار و کس بودم
حال جانا دلم جلایی ده
وز کرم سینه را رهایی ده
داد یزدان بدو زلالش آب
گل بدان جان گرفت، شد سیراب
روز دیگر از آفتابِ وجود
برکه پر نور گشت و از سرِ جود
با بهارش تنعمی خوش داشت
وز بهار وجود دلخوش داشت
از سرِ سرخوشی و استغنا
با دلی پر ز شادی و ز غنا
رو به گل کرد و با کمی لبخند
چهره ی ماهِ گل خرید به چند
گفت جانا دغل همی خوانی
قصه ی عاشقی چون دانی
عشق گر جان تو طلب نکند
رویِ زردت به عشق تب نکند
نور در کنهِ تو چو پی نکند
از درونت نیاز پر نکند
زندگی را چگونه خواهی تو
بحرِ این هستیت چرایی تو
گل بدو گفت هان تو ای یارم
از قدیم و ندیم در کارم
من گلم ناز من چرا نخری
از دورنم ببین چه بی خبری
من پر از ناز و عشوه ام دریاب
بی خبر بهر خود تو یاری یاب
من چنین در بلندی مهتاب
تو چنان پست در زمینِ خراب
روی ماهم به آب جلوه دهد
ور نه این آب حاصلی ندهد
حال کز جلوه ام نمایانی
وز جمالم تو حکم میرانی
در سکوتت بمان که این ایام
از بهاری چو من بگیرد کام
برکه گفت گل گرچه زیبایی
در طبیعت بهار دنیایی
گرچه در رنگ و بوی کمیابی
همنشین زمین و مهتابی
روی ماهت چه حاصلی دارد
گر دلت عشق را کم دارد
گر تو مجذوب چهره ی خویشی
وز نگاهت در آب بی خویشی
لطفا پیش از ارسال نظر، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید: فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید. بهتر است از فضای خالی (Space) بیشازحدِ معمول، شکلک یا ایموجی استفاده نکنید و از کشیدن حروف یا کلمات با صفحهکلید بپرهیزید. نظرات خود را براساس تجربه و استفادهی عملی و با دقت به نکات فنی ارسال کنید؛ بدون تعصب به محصول خاص، مزایا و معایب را بازگو کنید و بهتر است از ارسال نظرات چندکلمهای خودداری کنید.
70,000 تومان
In stock
There are no reviews yet.