خرید محصول توسط کلیه کارت های شتاب امکان پذیر است و بلافاصله پس از خرید: برای محصولات دانلودی،لینک دانلود محصول در اختیار شما قرار خواهد گرفت و هر گونه فروش در سایت های دیگر قابل پیگیری خواهد بود. برای کتاب های فیزیکی، بعد از ثبت جهت ارسال آمادهسازی میشود.
- دسترسی به محصولات دانلودی به صورت مادامالعمر (طرح جلد، موکاپ، قالب صفحه آرایی، کاغذ دیواری)
- بست بندی با پکیج ضد آب برای ارسال کتاب های خریداری شده
- تمامی کتاب های نشر متخصصان به صورت فیزیکی هستند.
کتاب جفت هیچ نوشته سرکار خانم سحر محمودی را به صورت قانونی از سایت متخصصان خریداری کنید.
ارسال کتاب تا ده روز کاری.
در بخشی از متن این کتاب می خوانیم:
تیتراژ
مدرسه ی دخترانه- حیاط/ راهرو/ دفتر/ خارجی/ داخلی/ صبح
حیاط- ناظم مدرسه بر روی سکو ایستاده و دانش آموزان را که در صف هستند به داخل ساختمان هدایت می کند. برخی از دانش آموزان لوح تقدیر در دست دارند. دانش آموزی به سمت ناظم می رود و با او صحبت می کند، ناظم و پشت سرش دانش آموز به سمت راهرو می روند.
راهرو- ناظم مدرسه به سمت دفتر می رود. دانش آموزان با صف و هیاهو به سمت کلاس هایشان می روند.
دفتر- ناظم وارد شده و به سمت کشوی میز می رود. چند معلم روی صندلی نشسته و صحبت می کنند. از راهروی مدرسه صدای هیاهوی دانش آموزان شنیده می شود. خانم صاحبی (۳۶ ساله) مشاور و معلم پرورشی مدرسه در حال جا به جا کردن زونکن ها و صحبت با شیرین است. شیرین(۱۴ ساله)با لوح تقدیر در دست مقابل میز او ایستاده است.
شیرین: به جای من ریحانه رو بفرستین
خانم صاحبی: نمی شه، این اردو واسه بچه های ممتازه
ناظم کلیدی از کشو در آورده و به دانش آموزی جلوی در می دهد.
شیرین: معدلش فقط نیم نمره کمتر از منه
خانم صاحبی: باشه ولی ممتاز نیست
دانش آموزی جلوی در دفتر می آید.
دانش آموز: (آهسته به شیرین) بیا دیگه
خانم صاحبی: (دانش آموز را می بیند.) ریحانه برو کلاست.
کاغذهایی از داخل زونکن به زمین می اُفتد. شیرین لوح تقدیر را روی میز می گذارد، کاغذها را جمع کرده و به خانم صاحبی می دهد.
خانم صاحبی: پدرت هنوز بی کاره؟
شیرین سرش را پایین می اندازد.
خانه ی اکبر- پشت بام/ حیاط/ داخلی/ خارجی/ ظهر
اتاق پشت بام-اکبر(۴۵ ساله )و پدرش غلام(۶۵ ساله)و ۶ مرد دورهمی دارند، ۳ نفراز آنها قمار بازی می کنند.
علی قرمز: شکلاته بابا ، تیزی می کشه دل نداره یه خط بندازه
رحمت شله: علی قرمز، قمه ی خودمو عشقه…
علی قرمز: تو تا بخوای اونو در بیاری دل و رودَت سفرَس…
اکبر: (فرز چاقوی ضامن دارش را در می آورد و ضامن آن را می کشد.) تیزی اینه! جیک ثانیه!
علی قرمز: (به اکبر) چمنتیم به مولا ! (به رحمت) گرفتی رحمت شله؟
اسی: (با خنده به رحمت)قمه کشی جیگر می خواد،که اونم فقط رحمت داره…
صدای گریه ی بچه ای شنیده می شود.
رحمت شله: چاکرتیم…
غلام: سرِ جیگرشه که را به را پشت میلَس؟!
رحمت شله: زندون مال مرده(پشت پنجره می رود و حیاط را برانداز میکند)
اکبر: یعنی ما نامردیم؟
غلام: (رو به اکبر) پسر تو کارت درسته
رحمت سیگار می کشد.
حیاط- (نقطه دید رحمت) تکدانه زنی زیبا (۳۵ساله) به شادی (۲ ساله) که گوشه ای نشسته و گریه می کند، یک بشقاب و قاشق برای سرگرم شدنش می دهد. زری (۵۵ ساله) و کبری (۳۵ ساله) گوجه ها را شسته و خرد کرده داخل قابلمه بزرگ می ریزند.
اتاق- همگی می رقصند. رحمت به اکبر اشاره می کند. اکبر کنار او می رود. او یک سیگار با سیگارِ رحمت روشن می کند. غلام حواسش به حرف های اکبر و رحمت است.
رحمت شله: یه بابایی واسه بچه، اساسی میاد بالا
اکبر: چی؟
رحمت شله: نون تو بچَس
اکبر: (براق می شود.) خفه شو یه وَری (گوشی اش زنگ می خورد.)
رحمت شله: واس خاطر خودت می گم بلکیم ازین فلاکت درآی!
اکبر: ادا خوبارو در نیار، به قولی آدم خوب، یه آدم مُردَس (گوشی را جواب می دهد.) الو سلام
رحمت شله: حالیت نی، این بچه گنجه
اکبر: خونه (مکث) الان؟! (مکث) باشه میام (به فکر فرو می رود.)
قهوه خانه ی کمال/ داخلی/ ظهر
مردها قلیان می کشند و همهمه دارند. کارگری قلیانی برای یکی از مشتری ها می برد و سینی در دست به سمت اکبر و کمال (۴۵ ساله، کت و شلوار پوشیده) می رود.
اکبر: دیر نشده…
کمال: شده، چند ماه هم گذشته
لطفا پیش از ارسال نظر، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید: فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید. بهتر است از فضای خالی (Space) بیشازحدِ معمول، شکلک یا ایموجی استفاده نکنید و از کشیدن حروف یا کلمات با صفحهکلید بپرهیزید. نظرات خود را براساس تجربه و استفادهی عملی و با دقت به نکات فنی ارسال کنید؛ بدون تعصب به محصول خاص، مزایا و معایب را بازگو کنید و بهتر است از ارسال نظرات چندکلمهای خودداری کنید.
۱۲۰,۰۰۰ تومان
In stock
There are no reviews yet.