خرید محصول توسط کلیه کارت های شتاب امکان پذیر است و بلافاصله پس از خرید: برای محصولات دانلودی،لینک دانلود محصول در اختیار شما قرار خواهد گرفت و هر گونه فروش در سایت های دیگر قابل پیگیری خواهد بود. برای کتاب های فیزیکی، بعد از ثبت جهت ارسال آمادهسازی میشود.
- دسترسی به محصولات دانلودی به صورت مادامالعمر (طرح جلد، موکاپ، قالب صفحه آرایی، کاغذ دیواری)
- بست بندی با پکیج ضد آب برای ارسال کتاب های خریداری شده
- تمامی کتاب های نشر متخصصان به صورت فیزیکی هستند.
کتاب نفسم را پس بده نوشته سرکار خانم حمیده انصاری پور را به صورت قانونی از سایت متخصصان خریداری کنید.
ارسال کتاب تا ده روز کاری.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
مقدمه
فقر، آتش خانمانسوزی است که از کشتن بدتر است. «پیامبر اکرم (ص)»
هدف من از نگارش این کتاب، این بود که میخواستم کاری برای جامعهام انجام بدهم و بتوانم با نمایان نمودن کمیها و کاستیها و عواقب فقر در جامعه، به حل معضلات و پیشرفت آن، کمک کنم. در این راستا تمام تلاشم را نمودم که بهترین مسیر را برای بیان هدفم انتخاب کنم و توانم در همین حد بود که چهرهای از جامعهمان را به تصویر بکشم که کمتر به آن پرداخته شده است؛ کودکانی که با بیرحمی تمام، ابزار کار قدرتهایی هستند که هیچگاه توان و یا انگیزة مبارزه با آنها در اجتماع فراهم نبوده است. کودکانی که به خواست و انتخاب خود در این راه قرار نگرفتهاند و ناخواسته پا به این عرصه گذاشتهاند.
خواستم از زنانی بگویم که هر روز بازیچة عشق که نه، هوسبازی مردان قرار میگیرند و به فجیعترین شکل ممکن مورد آزار روحی قرار میگیرند و دردهایی بر جان آنها مینشیند که تا ابد همراهشان است و هیچ قانونی برای مبارزه با این آزار روحی وجود ندارد و این مردها در هیچ فضا و مکانی موظف به پاسخگویی نیستند.
در پایان، از همسر عزیزم تشکر میکنم که همیشه صبورانه در کنارم حضور داشته است و با حمایتش، انگیزهای دوچندان برای به سرانجام رساندن اهدافم به من میدهد.
1
پنجرة اتاقم را باز کردم؛ احساس خفگی، راه نفسم را بسته بود. به بیرون که نگاه میکردم، جنب و جوش مردم و تیرگی آسمان شهر، احساس تهوع به من میداد. شانههایم را بالا انداختم و نفسم را که در سینهام حبس شده بود، آزاد کردم. چند نفس عمیق پیدرپی کشیدم و سعی کردم به خودم مسلط شوم. سنگینی غمی که بر دلم نشسته بود، اجازة درست نفس کشیدن به من نمیداد. گویی وزنهای سنگین و آتشین روی سینهام بود که نه میتوانستم درست نفس بکشم و نه آتش درونم خاموش میشد.
دوست نداشتم وقتی که مشغول به کار هستم، اشکهایم سرازیر شوند و گریه کنم. با سینهای سنگین از غم و نفسی که قصد بالا آمدن نداشت، به سمت میز کارم رفتم و پروندههای نیمهکاره را در کیفم گذاشتم و از اتاق کارم خارج شدم. خانم کرمی از پشت میزش بلند شده بود و مشخص بود که میخواهد چیزی بگوید؛ اما وقتی حال و روز من که از چهرة تکیدهام هویدا بود دید، اجازة حرف زدن به خودش نداد و وقتی از او خداحافظی کردم، گفت:
– خانم جاوید، لطفاً مراقب خودتان باشید.
لبخند خواهرانهای به او زدم و از دفتر بیرون آمدم. نه حوصلة رانندگی داشتم و نه حوصلة به خانه رفتن. به پارک نزدیک دفتر کارم رفتم و به دنبال نیمکتی گشتم تا روی آن بنشینم. از روزی که به این محله آمده بودم، هر وقت از کار خسته میشدم، ساعتها در این پارک مینشستم و رفت و آمد رهگذارن و بازی بچهها را تماشا میکردم و در افکار دور و درازم غرق میشدم. افکاری که اغلب نمیدانستم چه هستند و از کجا آمدهاند. نمیدانستم چرا رهایم نمیکنند و دائم در تلاش و تقلا هستند تا همچون گرداب من را در خود بکشند و غرق کنند و در میان افکار و اوهام متعدد، بچرخانند؛ آنقدر که گاهی آرزو میکردم فقط این افکار تمام شوند و گاهی هم با صدای بلند خطاب به ذهن و مغزم میگفتم دیگر کافیست، من خسته شدم، تمامش کنید! اما مگر گوش میدادند؟
لطفا پیش از ارسال نظر، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید: فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید. بهتر است از فضای خالی (Space) بیشازحدِ معمول، شکلک یا ایموجی استفاده نکنید و از کشیدن حروف یا کلمات با صفحهکلید بپرهیزید. نظرات خود را براساس تجربه و استفادهی عملی و با دقت به نکات فنی ارسال کنید؛ بدون تعصب به محصول خاص، مزایا و معایب را بازگو کنید و بهتر است از ارسال نظرات چندکلمهای خودداری کنید.
230,000 تومان
In stock
There are no reviews yet.