کتاب یادم تو را فراموش

کتاب یادم تو را فراموش نوشته جناب آقای حمیدرضا عسگری را به صورت قانونی از سایت متخصصان خریداری کنید.

ارسال کتاب تا ده روز کاری.

معرفی کتاب از زبان نویسنده:

به نام خدا

اگر تنهاترین تنها شوم باز خدا هست او جانشین همه نداشتنه‌هاست نفرین ها و آفرین ها بی ثمر است اگر تمامی خلق گرگهای هار شوند و از آسمان هول و کینه بر سرم بارد تو مهربان جاودان آسیب ناپذیر من هستی ای پناهگاه ابدی تو می توانی جانشین همه بی پناهی ها شوی.

این کتاب هرچند کوچک و مختصر، دلنوشته هاییست که تقدیم می کنم به تمام انسانهایی که ردی در زندگی من به جای گذاشتند و تکه ای از قلب من را به تسخیر درآوردند . حتی عزیزانی که زخم هایی از آنها به یادگار دارم.

اینجانب حمیدرضا عسگری متولد فصل پاییز یا به قول مهدی اخوان ثالث عزیز “پادشاه فصل ها پاییز”، چاپ این کتاب در فصل عشق ، پاییز را هدیه از جانب پروردگار می دانم .

پاییز تنها یک فصل نیست

برگ برگ روزهای این زندگی

پاییزی است

وقتی دلتنگی همیشگی و

آسمان چشمانم مدام ابری

تصمیم گرفتن در مورد چاپ دلنوشته، شعر چالشی است که تصور میکنم تمام عزیزانی که مثل من در این موقعیت قرار گرفته اند، دچار آن شده اند. ترس از قضاوت خوانندگان کتاب شاید اولین چالش پیش روی هر مولفی باشد. اما بنده پس از مشورت با دوستانی دلسوز و بعضا اهل فن نهایتا تصمیم به چاپ این کتاب گرفتم و صد البته ترس اضافه شدن یک ای کاش دیگر به حسرتهای جمع شده در زندگی ،بزرگتر از ترسهایی بود که بدان اشاره کردم و این کمک بزرگی بود برای گرفتن این تصمیم

کاشکی این همه ای کاش نبود

پشت هر خنده تو این همه آزار نبود

کاشکی دیده سرگشته من می فهمید

عاشقی پیشه تو بود و دگر هیچ نبود

سادگی،قلب من و حیله چشمت ای کاش

موجب آشفتگی و اذیت و آذار نبود

خانه می سوزاندی و این عاشق شیدا هربار

رنگ نیرنگ به خود میزدو هوشیار نبود

کاش می دانستی و می دانستی و می دانستی

حاصل مکر تو جز این دل بیمار نبود

 

همانگونه که عرض کردم این کتاب صرفا دلنوشته است . دلنوشته همانطور که از اسمش پیداست، هیچ قاعده­ی خاصی برای نوشتنش وجود ندارد و برای ابراز احساسات است.برای نوشتن دلنوشته سواد خاصی نیاز نیست و حتی لازم نیست که رشته­‌ ی ادبیات  خوانده باشیم . هر نوشته  ‌­ی ادبی ممکن است دلنوشته (دلی)  باشد اما هر  دلنوشته‌­ای  ارزش ادبی ندارد.عشق،شادی،غم، تنهایی،دلتنگی و… درگیری های عاطفی و دغدغه های روزمره زندگیست که منشا دلنوشته است و امیدوارم این دلنوشته که از دل است بردل نشیند.

یادم تورا فراموش نمی شود

برنده این بازی همیشه منم

منی که زندگیم را به تو باخته ام

در پایان متن زیبایی از دکتر شریعتی عزیز که بخشی از آن در طرح جلد کتاب آمده است تقدیم شما عزیزان می کنم

هرکسی گمشده ای دارد،

و خدا گمشده ای داشت

هرکسی دوتاست،

و خدا یکی بود

و یکی چگونه می توانست باشد؟

هرکسی به اندازه ای که احساسش می کنند، هست،

و خدا کسی که احساسش کند، نداشت

عظمت ها همواره در جستجوی چشمی است که آن را ببیند

خوبی ها همواره نگران که آن را بفهمند

و زیبایی همواره تشنه ی دلی است که به او عشق ورزد

و قدرت نیازمند کسی است که در برابرش رام گردد

و غرور در جستجوی غروری است که ان را بشکند

و خدا عظیم بود و خوب و زیبا و پر اقتدار و مغرور،

امّا کسی نداشت

و خدا آفریدگار بود و چگونه می توانست نیافریند

زمین را گسترد و آسمان ها را بر کشید

کوه ها برخاستند و رودها سرازیر شدند و دریاها آغوش گشودند

و طوفان ها برخاست و صاعقه ها درگرفت

و باران ها و باران ها و باران ها

“در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود“

و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود

و با نبودن چگونه توانستن بود؟

و خدا بود و با او اعدام بود

و عدم گوش نداشت

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم

و حرف هایی هست برای نگفتن،

حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند

و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد

حرف های بی قرار و طاقت فرس

که همچون زبانه های بی تاب آتشند

کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند

اینان در جستجوی مخاطب خویشند

اگر یافتند آرام می گیرند

و اگر نیافتند ، روح را از درون به آتش می کشند

و خدا برای نگفتن، حرف های بسیار داشت

درونش از آن ها سرشار بود

و عدم چگونه می توانست مخاطب او باشد؟

و خدا بود و عدم

جز خدا هیچ نبود

در نبودن، نتوانستن بود

با نبودن، نتوان بودن

و خدا تنها بود

هرکسی گمشده ای دارد

و خدا گمشده ای داشت