خرید محصول توسط کلیه کارت های شتاب امکان پذیر است و بلافاصله پس از خرید: برای محصولات دانلودی،لینک دانلود محصول در اختیار شما قرار خواهد گرفت و هر گونه فروش در سایت های دیگر قابل پیگیری خواهد بود. برای کتاب های فیزیکی، بعد از ثبت جهت ارسال آمادهسازی میشود.
- دسترسی به محصولات دانلودی به صورت مادامالعمر (طرح جلد، موکاپ، قالب صفحه آرایی، کاغذ دیواری)
- بست بندی با پکیج ضد آب برای ارسال کتاب های خریداری شده
- تمامی کتاب های نشر متخصصان به صورت فیزیکی هستند.
کتاب امپراتور جاده نوشته سرکار خانم نسترن قاسمی نسب را به صورت قانونی از سایت متخصصان خریداری کنید.
ارسال کتاب تا ده روز کاری.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
فصل یک
چشمانم را میبندم. خاطرات از اتوبان چشمانم سریع خود را به جلو میکشد!
خاطرهها انگار میخواهند خود را با طنابی از چشمانم حلقآویز کنند. سعی میکنم خود را تسلی دهم به جایی نمیرسد انگار به ریسمان پوسیدهای چنگ انداخته باشم، ریسمان پاره میشود و باز اشکها پیروزمندانه از پهنای صورتم پایین میآیند. سرم را بالا میگیرم دلم نمیخواهد ابر گلویم صورتم را غمگین جلوه دهد.
چشمانم را باز میکنم. به اطراف سرکی میکشم همه آرام و سرکش در جای خود ساکن شدهاند و هرکس خود را مشغول چیزی ساخته است. ثانیهها انگار کش به دامان زمان بستهاند
رویم را از همه برمیگردانم و از شیشهی پهن سمت چپم، بیرون را نگاه میکنم تاریک است.
خطهای وسط جاده یکی پس از دیگری پشت سرهم میدوند. رودخانهی باریک اشکهای خشکشده روی صورتم سنگینی میکند دستانم را با کلافگی روی صورتم میکشم
از صدای خرناس کردن پیرزن کناریم احساس غیرقابلتحملی در درونم رو به طغیان میگذارد گویی که انگار کاسهی صبری در کار نبوده است.
با دستپاچگی، دست بهسوی کولهپشتیام میبرم هدفون را در گوشهایم میگذارم و گوشهای بیچارهام را از صدای خرخر گلوی آدمکی پیر نجات میدهم.
انگار رنج سفر با اشکهای اولیه بار خود را سبکتر کرده است.
آهنگ پخششده در گوشهایم بهگونهای است که انگار کلمات سنگین را بهزور بر صفحهی موسیقیای بیکلام چسبانیده باشند. بیتوجه به سخنان خواننده، چشمهایم را میبندم و سرم را به صندلی جلویی که انگار خود را بهزور بر کمر خوابانیده تکیه میدهم. پلکهایم را میبندم سعی میکنم فکرم را آزاد در فضای جمجمه رها کنم. مشغلههای سنگینی فکرم را پر کرده است
هر چه تلاش میکنم ذهنم را از زنجیر حوادث رها کنم فایدهای ندارد انگار هرچه بیشتر میخواهم فکر نکنم بیشتر درگیر ابهامات میشوم. کلنجارهای زیادی در درونم شروع به جنگیدن با اعصابم کرده است.
خود را مجبور شنیدن آهنگ پخششده در گوشهایم میکنم تا کمتر خود درگیری داشته باشم چشمهایم گرم و گرمتر میشود و سپس همهچیز در ذهنم خاموش و به خواب میروند.
تمام توانم بر پلکهایم سوار شده مژههای عریانم بر عرصهی ساحلی چشمانم آرمیده بودند. توجهی به تکانهایی که براثر جادهی بیجان نصیب جانِ خوابیدهی من میشد نداشتم. چشمانم آنقدر آرام سنگین شده بود که گویی بدن دائماً در ولولهام را تسکین میداد و اجازهی سختی کشیدن به من را نمیداد.
در فضای وجودی من همهچیز تاریک شد و ساکت و بدون تحرک
سکون و سکوت سکونت!
***
در بدنم احساس کوفتگی شدیدی داشتم. انگار فراموش کرده بودم در چه زمان و مکانی هستم. چشمانم غرق در تاریکیِ خواب بودند گویی که جانی در اندازههای چشمانم وجود نداشت. بهزور خط باریکی از چشمانم را در آغوش پلکهایم جا دادم دوربین بدنم دیدی تار از محوطهی اطرافم را به من نشان میداد موسیقی در گوشهایم خاموش شده بود
مژگانم را چند بار برهم کوفتم تا تاریِ دید برطرف شود. چرا اتوبوس از حرکت ایستاده بود؟
هوای تاریک نمیگذاشت روشن ببینم. ردِ صندلیِ سختِ جلویی، بر روی شقیقهی سمت راستم، احساس دردِ بیزوری را به من وارد میکرد.
لطفا پیش از ارسال نظر، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید: فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید. بهتر است از فضای خالی (Space) بیشازحدِ معمول، شکلک یا ایموجی استفاده نکنید و از کشیدن حروف یا کلمات با صفحهکلید بپرهیزید. نظرات خود را براساس تجربه و استفادهی عملی و با دقت به نکات فنی ارسال کنید؛ بدون تعصب به محصول خاص، مزایا و معایب را بازگو کنید و بهتر است از ارسال نظرات چندکلمهای خودداری کنید.
25,000 تومان
In stock
There are no reviews yet.