خرید محصول توسط کلیه کارت های شتاب امکان پذیر است و بلافاصله پس از خرید: برای محصولات دانلودی،لینک دانلود محصول در اختیار شما قرار خواهد گرفت و هر گونه فروش در سایت های دیگر قابل پیگیری خواهد بود. برای کتاب های فیزیکی، بعد از ثبت جهت ارسال آمادهسازی میشود.
- دسترسی به محصولات دانلودی به صورت مادامالعمر (طرح جلد، موکاپ، قالب صفحه آرایی، کاغذ دیواری)
- بست بندی با پکیج ضد آب برای ارسال کتاب های خریداری شده
- تمامی کتاب های نشر متخصصان به صورت فیزیکی هستند.
کتاب انعکاس نوشته جناب آقای مجید اصغری زاده را به صورت قانونی از سایت متخصصان خریداری کنید.
ارسال کتاب تا ده روز کاری.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
فصل خاکستر، غبار خاکی
گرگومیشِ صبح پاییزی،
پشت پنجره میایستاد
و به کودکی که به بخاری پهلو زده خوابیده بود نگاه میکرد
و قطرات باران را فوت میکرد تا پُرزهای نرم درون چکمهاش را خیس نکنند
و آنها را میبرد و به روی زنگ مدرسه میپاشید
تا با گلوی گرفته کمی دیرتر به صدا دَربیاید.
از اوج آنچه که دیده نشود،
آیهات را پیدا خواهم کرد.
تو آنسو و من اینسوی شهر
همان کنجی بهاندازه خودمان،
شهرمان را میسازیم
به کام خوشطبع خود،
فاصله بیرون از کاغذهای دایرةالمعارف،
اصالت خود را از دست میدهد.
هجرت که مُیسر نشد،
مرز را از میان برداشت،
تا در خام خیالِ خود، نشستن در آن سمت حصار اِلقا گردید.
این از پیچیدگی رودهها پُر خَم تر شد
که در پی یافتن تکهای دلخواه در مغز،
پرپیچترین هزارتوی دنیایش رقم خورد
و درصدد گریه، نشد تمرکز جمع کند به تشخیص اندوه
میانعکاسَد در چشمانِ نقطهای بر دیوار مقابل،
پس منعقد میکند خون در عروق مجاورین،
به آلرژی میکشاند و چنگ بر گلویشان میشود
تا حتی بغضی کوچک، آسوده از حلقوم پایین نرود
که این شود یک سوژه پُرملاتِ محکمهپسند،
فارغ از احوال شخصیتهای عروسکیاش.
یهو تصمیم گیرند زیر پایت نمانند شنها،
فرصت غرق شدن برایت مهیا شود تا عمق را بفهمی
که ناگهان به واقعیت پی ببری
ابتدای کوتاه ساحل گول زننده است
همیشه شدت احساس نیاز را در خلوت میفهمی؛
زمانی که حضوری باید
و تو انفراد تخیّلت را میشناسی
در مخلص دنیایی شدن،
فقط ارضای روح نهفته است
با اجناس گوناگون در یک ویترین شلوغ؛
هرکدام به طریقی …
و دمپایی زیر پایت هم به فشردن راضی میشود
همانطور که آب ولرم دریا
پهلوهایت را نوازش میکند
و چشمهایت را در خیال نرمی به تخلیه میسپاری
دریا هم بیکار ننشسته و با تو آرام میگیرد.
دل در انتظارت به غروبهای متغیر فصلهاست
غروبی که با آمدن بهار، زمانش به عقب میافتد
دیروز این موقع در شب بودهام
و حالا به تعویق افتادم.
پُلی بودهام میان بچهای کجخیال
و اندیشههای منزوی جسمی،
با رگهای مردانه که آرواره بهم میفشارد
از فرار دلگیریهای غروب،
به کوچهها زدم
شاید تو در خانه میپلکیدی …
بهار، همانجایَش تنفر شد
که شب دیر سراغم آمد،
خواب عصر زیادی از دماغم بیرون زد
صدای قُمری،
یادآور ایوان نیمهآفتابگرفته خانه مادربزرگی شد که پیدایش نمیشود
همان قسمت که نوه میشدم
و دراز میشدم
و آفتاب میگرفتم
و کسی کاری به بیرمقیام نداشت؛
چرا؟
چون خانه مادربزرگ جاییست برای کاری به کارَت نداشتن
و اگر پدربزرگ هم اینجا بود،
شاید پابهپایم قلیان چاق میکرد
فهم تنهای چسبیده به تخت خوابهای جمعهآلودشان، دیر رسید
پاهایی که به فرش میکشاندند
و آهسته در سراسر خلوت خانه میجنبیدند،
فیالواقع این تحرک،
به مرگ رساندن روزهای کسلشان بود.
گوشهای از خیابان شلوغ و پر از چراغهای شیشهای،
یک صندلی میگذارم و مینشینم
میز هم قرار میدهم
و بهانههایم را رویش میچینم
غرق در نگاه مهتابی،
به صورت میچسبانم
و بوقهای ترافیکی به گوشم نمیرسد؛
گویی گوشه خیابان،
امنترین پناهگاه میشود
یک سیخ دل سفارش میدهم و روی میز میگذارم
با نمکهایی فراوان.
لطفا پیش از ارسال نظر، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید: فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید. بهتر است از فضای خالی (Space) بیشازحدِ معمول، شکلک یا ایموجی استفاده نکنید و از کشیدن حروف یا کلمات با صفحهکلید بپرهیزید. نظرات خود را براساس تجربه و استفادهی عملی و با دقت به نکات فنی ارسال کنید؛ بدون تعصب به محصول خاص، مزایا و معایب را بازگو کنید و بهتر است از ارسال نظرات چندکلمهای خودداری کنید.
110,000 تومان
Only 1 left in stock
There are no reviews yet.