کتاب فریاد خاموش نوشته جناب آقای کوروش شاه ولی را به صورت قانونی از سایت متخصصان خریداری کنید.
ارسال کتاب تا ده روز کاری.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
فریاد خاموش مجموعه ای از اشعار انتقادی – اجتماعی است که در قالب شعر سپید سروده شده است. نویسنده ی کتاب آقای کورش شاه ولی متولد اردیبهشت ۱۳۶۲ در شهرستان ایذه می باشد. وی کارشناس تربیت بدنی و علوم ورزشی از دانشگاه خوارزمی تهران و دبیر رسمی آموزش و پروش می باشند و علاوه بر ورزش به ادبیات و شعر فارسی بسیار علاقه مندند. علاقه ی ایشان به شاعرانی مانند اخوان، شاملو، سید علی صالحی و…… در اشعارشون قابل مشاهده است. این کتاب (فریاد خاموش) اولین کتاب چاپ شده ی ایشان می باشد که شامل ۶۰ قطعه شعر می باشد. در این اثر واژه های درد و امید چنان کنار هم چیده شده اند که انگار این دو لازمه ی همدیگرند.
شاعر علاوه بر گلایه مندی از
نابه سامانیها و دردها در ادامه ی هر شعر به امید برای بهبود اوضاع نیز اشاره دارد و به مشکلات اشاره دارد ولی هرگز تسلیم شدن را راه چاره نمی بیند و امیدواری و تلاش را همانند مرحم و دارویی برای این زخم تجویز می کند. به عنوان مثال در شعر اندیشه ی گرم :
در این زمستان سخت سرد درد
نخواهیم مرد
ما را در انزوای این خانه
بیهوده مرنجانید
زیر این آسمان غم گرفته
ما دم به دم
لحظه به لحظه
در پوستین سرد خود
به خورشید گرم
روزهای روشن
می اندیشیم…
می بینیم که در ابتدای شعر به زمستان سرد درد اشاره دارد و در پایان شعر اندیشیدن به خورشید گرم روزهای روشن را بیان می کند.
و یا در شعر بهار در ابتدای شعر به پرپر شدن گل های آرزو اشاره دارد و در پایان شعر به آمدن بهار و جوانه زدن گل ها اشاره می کند:
گل های آرزو
بر لب های خشکیده ی باغچه
پرپر می شدند
آن سوی ابرها
از چشم فرزندان آفتاب
باران می بارید
و بهار از گورستان گلها
جوانه می زدا…
استفاده از آرایه های ادبی در این اثر به خوبی قابل مشاهده است .
واج آرایی: در شعر جنون ( مار بر جاده ی شب خس خس و خیز کنان)
یا شعر گریزان (پلک هامان دگر پناهگاه خسته نگاهمان نخواهد شد)
شعر فراسوی خیال( خاطرم خلوت ترین شهر خداست )
تشبیه:
در شعر دیوار دل ( چه دردها که بر دیوار دلمان میخ شدند)
استعاره :
در شعر گریزان (از چشمان پر از دردمان بارانی نمی بارد)
یا در شعر لبخند ( با سقوط فرزندان ابر )
کنایه :
در شعر سفر ( من سوار بر باد)
یا در شعر درد ( نخوابیده گرفتار بختکیم)
یا در شعر جنون (مار بر جاده ی شب به ضیافت می رفت تا ببیند پونه را)
اغراق :
در شعر بغض ( در گلوی من صدایی ست که درهای شنیدنش قرن ها بسته بود)
مراعات نظیر:
در شعر پاییز و همچنین در شعر عمر رفته مشاهده می شود
حس آمیزی در شعر درد و امید (تاریکی تلخ)
در شعر شب ( سکوتی تاریک)
در شعر مرگ رویا (لبخند آفتاب)
در شعر درد (روزهای تلخ طولانی)
و…..
متناقض نمایی:
در شعر فریاد خاموش۲ (سکوتم فراوان تر از فریاد هاست)
اولین شعر کتاب متناسب با آغاز کتاب می باشد و انگار شاعر با این شعر می خواهد زمینه ای ایجاد کند تا کتاب خود را با موضوعی مشخص ادامه دهد :
من ترانه هایم را
به باد نخواهم داد
به آتش نیز نمی سپارم
منتظر می مانم
منتظر می مانم تا قطره های باران
پوستین ترک خورده زمین را
بوسه زنند
آنگاه ترانه هایم را
به دست باران خواهم سپرد
شاید بخواند
بلکه بداند
عمق دلتنگی های خاک را …
آخرین شعر کتاب نیز به خوبی به انتها و پایان مفاهیم و سخنانی اشاره دارد که در کتاب گذشته است:
پچ پچ برگ درخت
با باد پاییزی
بر زمین تشته
اندکی نگاه
بوسه ای ناچیز
می دهد پیغام
خاک و آب و آفتاب
فصل بی نیازی است
زندگانی ام گذشت
در سکوت محض…
کنون،
ناگفته های من
بر زبان بی زبانی
پای مردمان غم به دوش
خِش خِش ، خِش خِش
می رسد به گوش…
مطالعه ی این کتاب را به علاقه مندان ادبیات و دوستداران شعر نو و سپید پیشنهاد می کنیم.
There are no reviews yet.