خرید محصول توسط کلیه کارت های شتاب امکان پذیر است و بلافاصله پس از خرید: برای محصولات دانلودی،لینک دانلود محصول در اختیار شما قرار خواهد گرفت و هر گونه فروش در سایت های دیگر قابل پیگیری خواهد بود. برای کتاب های فیزیکی، بعد از ثبت جهت ارسال آمادهسازی میشود.
- دسترسی به محصولات دانلودی به صورت مادامالعمر (طرح جلد، موکاپ، قالب صفحه آرایی، کاغذ دیواری)
- بست بندی با پکیج ضد آب برای ارسال کتاب های خریداری شده
- تمامی کتاب های نشر متخصصان به صورت فیزیکی هستند.
کتاب منِ فرازمینی نوشته جناب آقای سید فرزام منتظمی صفوی را به صورت قانونی از سایت متخصصان خریداری کنید.
ارسال کتاب تا ده روز کاری.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
داستان مَنِ فرازمینی
یکی بود، یکی نبود…
غیر از خدا هیچکس نبود.
الانم یکی هست، هنوزم هست!
ولی اونموقعها که هیچکس نبود، وقتی اون انرژی کُل (خدا) تصمیم گرفت هر آنچه که امروز هست رو به وجود بیاره، لابهلای این همه کهکشان، ستاره، سیاره… یک کرهای به نام گایا (مادرزمین) رو هم خلق کرد. ساکنان گایا خیلی زیاد بودن… البته که جا برای همه هم بود! یک عالمه آب، اُقیانوس، موجودات دریایی، جنگلهای سبز، پرندگان، خزندگان، حیوانات اهلی و وحشی و… . این وسط،
مخلوق عزیز دردونه اش هم بود… «انسان»
حالا لابه لای این همه موجودات و مخلوقات، قراره داستان یک نیمه انسانی رو بهتون بگم که نام او یا بهتره بگم نام زمینی او، فرزام بود.
فرزام، پسرکی کنجکاو بود. اونقدری که (شاید عجیب به نظر برسه، ولی) تو سنین خیلی پایین (چهار یا پنجسالگی )، اِنگاری یک چیزی درونش بیدار میشد و میگفت: حالا که چی…؟
صبح بیدار شدی… رفتی بیرون بازی کردی… ناهار خوردی و بعد شب میخوابی و فردا دوباره همین؟! ولی جوابی براش پیدا نمیکرد. از (به اصطلاح) بزرگترها هم نمیتونست بپرسه؛ چون اولاً میترسید از اینکه شبیه دیگران نیست، دوماً همون چیز (بهتره بگم صدا) میگفت: نپرس…
اونها هم نمیدونن! و خُب تو اون سن و سال هم اِنگاری باید بیشتر درگیر بازی یا بهتره بگم «کودکی» باشی تا سؤالهای اینچنینی… (بُنیادی)
چند سالی گذشت…
وارد هرم و سیکل زندگی انسانها شد. توی مدرسه جدا از اینکه شاگرد زرنگ و قابل قبولی بود، با هر قِشری هم راحت دوست میشد و این به اصطلاح عُرفِ شاگرد زرنگ ها با زرنگ ها و تنبلها با تنبلها براش مسخره میاومد. اتفاقاً بیشتر با همین تنبل متوسطها (البته از نظر درسی) میگشت و خوش میگذروند و اونجایی هم که باید تو درسها کمکشون کنه، نقش معلّمی رو براشون ایفا میکرد… البته یک نیمنگاهی به شاگرد زرنگها هم داشت و موقع رقابت، کم نمیذاشت.
با اینکه دورش پُر از دوست بود، ولی باز احساس تنهایی میکرد… چون به این نتیجه رسیده بود، برای اینکه با انسانها باشی و دوستت داشته باشند، باید وجه اشتراکهاتون رو پیدا کنی و راجع به همونها هم صحبت کنی و عمل کنی. البته که اگر بتونی با قشرهای مختلف اینهمه وجه اشتراک پیدا کنی و در بازههای زمانی مختلف اون نقشی که باید رو ایفا کنی، عملاً نقش آچار فرانسه رو داری و این قابلیت در یک انسان (یا شاید بهتره بگم کالبد انسانی) ستودنیه!
ولی با این تفاسیر جواب این سؤال، «حالا که چی؟» رو نمیشه داد…
یکم که بزرگتر شد، میگشت دنبال تعاریف و راهحلهای بیرونی و گویا به این مُدل شخصیتها، «کاریزماتیک» میگفتن. (حالا با غلظت کمتر یا بیشتر)
جالبه… هربار که سعی میکرد جوابی پیدا کنه و خودش رو قانع کنه، اون صدای درونی بیدار میشد و دوباره یک علامت سؤال (؟) میآورد توی ذهنش…
«گفتوگوی درونی»
صدا: خُب آقای بهاصطلاح کاریزماتیک (که به قول خودت این همه قابلیت داری) میخوای در آینده چیکاره بشی؟
فرزام: نمرات و درسام خوبه… هم میتونم پزشک بشم، هم مهندس.
صدا: از کجا میدونی چیزی بهتر و مناسبتر (جدا از این دو) برای تو نباشه؟
فرزام: چیزی که خانواده و جامعه از موفقیت تعریف میکنن، تقریباً تو همین دوتا خلاصه میشه… یادت رفته هربار شاگرد اول میشیم، چقدر حالمون خوبه؟!
لطفا پیش از ارسال نظر، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید: فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید. بهتر است از فضای خالی (Space) بیشازحدِ معمول، شکلک یا ایموجی استفاده نکنید و از کشیدن حروف یا کلمات با صفحهکلید بپرهیزید. نظرات خود را براساس تجربه و استفادهی عملی و با دقت به نکات فنی ارسال کنید؛ بدون تعصب به محصول خاص، مزایا و معایب را بازگو کنید و بهتر است از ارسال نظرات چندکلمهای خودداری کنید.
75,000 تومان
Out of stock
There are no reviews yet.