خرید محصول توسط کلیه کارت های شتاب امکان پذیر است و بلافاصله پس از خرید: برای محصولات دانلودی،لینک دانلود محصول در اختیار شما قرار خواهد گرفت و هر گونه فروش در سایت های دیگر قابل پیگیری خواهد بود. برای کتاب های فیزیکی، بعد از ثبت جهت ارسال آمادهسازی میشود.
- دسترسی به محصولات دانلودی به صورت مادامالعمر (طرح جلد، موکاپ، قالب صفحه آرایی، کاغذ دیواری)
- بست بندی با پکیج ضد آب برای ارسال کتاب های خریداری شده
- تمامی کتاب های نشر متخصصان به صورت فیزیکی هستند.
کتاب هالهی فریب نوشته جناب آقای اکبر قاسم نژاد را به صورت قانونی از سایت متخصصان خریداری کنید.
ارسال کتاب تا ده روز کاری.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
در آمیزهای از واقعیتهای روزهای گذشته به طور درکنشدنی در خود فرورفته بودند. معلوم نبود چه مسیری را ذهنشان در پیش گرفته است هرچند کسی مجبورشان نکرده بود به آنچه را که باب میلشان نیست، فکر کنند. یقیناً به طور مجزا جهان آینده خود را از منظر تمایلات پنهان با حسی متفاوت جستجو میکردند.
سیاوش، آرش و کاوه باورهای متفاوتی داشتند. به باور سیاوش دنیا آنقدر نمیتوانست زشت باشد که در پلشتیها، مدام دیده بربندد از طرفی نه آنقدر زیباست که رؤیاهایش خیلی زود به واقعیت تبدیل شوند.
اما آرش با زبان گلایه به خود نگاه میکرد و باورداشت که شادی دیربهدیر به او سر میزند.
سیاوش پندار او را هراسی در درونش نسبت به آینده حس مینمود و تصور میکرد، این حس روحش را خواهد آزرد.
تصور آرش از بعضی اتفاقات گذشتهاش بخصوص سربازی کابوسی بود در شب تار بی مهتاب و حس میکرد هر اتفاق ریزودرشت، خلق یک حس غم یا شادی هست که در صفحه زلال روحش مینشیند، ریشه میزند و جوانه میشود. برعکس سیاوش تمام آن روزهای گذشته را جزئی از متن واقعیت زندگیش میدانست. متنی که تدبیر یا تقدیر بر صفحهی ذهنش حک نموده بود. اما دوباره بازگشتن به آن روزها را میل عمیق نداشت و بیشتر آن را هراسی توأم با برانگیختن احساسی نه آنچنان خوب برای خود میدید.
کاوه اما همیشه از عشق و امید سخن به میان میآورد و به تکرار به خود و دوستان تأکید میکرد تنها عشق و امید میتواند آدمی را در هر سنی به جلو هدایت کند.
آنها بی شک آدم بودند و جای هیچ شک و تردیدی نبود که احساسی بسان دیگر آدمها داشته باشند. شخصیت کاریزمای سیاوش، مهربانی و لبخند همیشگی آرش و مرد پایکاری چون کاوه در این شرایط حاکم بر جامعه، آیا رنگ خود را حفظ خواهند نمود.
سیاوش هیچوقت سعی نمیکرد که در ذهنش جهانی جعلی بسازد و از طرفی دلش را با ناخالصیها مهیا نمیکرد. در کل واقعنگر بود و کمتر غوطهور در رؤیاپردازی میشد.
در ذهن آرش تردید همیشه چند قدم جلوتر از او بود. او خود میدانست که برای تصمیم و در پی آن خلق یک کار آفریده نشده هست و عدم انتخاب را بسان برزخی میدانست که یکلحظه خود را گناهکار و لحظهای دیگر گناهش را گردن کسی دیگر میانداخت.
اما کاوه اندکی پختهتر عمل میکرد. او یاد گرفته بود که اسیر بازتاب غم و اندوه و افسردگی قرار نگیرد و این اطمینان را در خود ایجاد نموده بود که در این صورت هست که ناملایمات را راحتتر تحمل خواهد نمود.
او هر بار به دوستان گوشزد میکرد که باید امتناع کنیم هر آن هنگام که حس میکنیم در انتخاب و تصمیم و حتی اجرای آن دچار تردید شدهایم.
آنها در ابتدا تا حدودی خود را باور داشتند و هالهی فریب خودساخته را حس و لمس ننموده بودند. غافل از اینکه پا به ناشناختهها گذاشتهاند. اما با لمس شرایط حاکم بر محیط اندکی از آن هالههای خودساخته خارج شدند.
در این میان کاوه تیرگیهای جامعه را بیانتها نمیدید. خیلی سریع به این نتیجه رسید که تمرکز روی نتیجه درست نیست. چرا که زندگی را یکروند میدانست و یافتن کار را هم بهنوعی ادامه همان روند میدانست و به دوستانش گوشزد نمود که ما بهنوعی از ابتدا ذهنمان را به کمالگرایی سوق داده بودیم و هالهای برای خودساخته بودیم و حال فهمیدهایم که فریبی بیش نبوده است.
این بار سکوت آرش به معنای سرزنش و ملامت خود نبود. او نه طغیان نفرت از خود داشت و نه قصد جدال با آمیزهای از لجاجت و غرور داشت. سیاوش هم مصمم شد باورش را به توجه به شرایط خود و حاکم بر جامعه هماهنگ نماید؛ لذا به خود قبولاند که نمیتواند آهنگی بنوازد که جدای از آهنگ خانوادهاش باشد.
بی شک چه چیز میتواند همه بیفایدگیها و بیهودگیها را از زندگی دور کند. برای آرش و سیاوش چه چیزی جاذبه بود و چه چیزی میتوانست بیهوده و بیفائده باشد. یکی کار میخواست تا زن بگیرد و به آرامش برسد. دیگری کار میخواست تا دلی را خوشحال کند و گذران عمر نماید.
و سومی خواستههایش همه اولویتهایش بود و مرزی برای خواستههایش قائل نبود. اما هر سه نداشتههایشان را جستجو میکردند.
آرش چارهای ندید و با جدیت هرچهتمامتر به جهت اینکه از گذشت زمان و از هجوم افکار زائد به انزوا سوق نیابد، خود را مشغول نماید.
سیاوش چون به این باور رسیده بود که در این درماندگی تنها باید دیدهها ببینند و بگذرند و هیچ نقشی ایفا نکنند، کمکم راغب به پذیرش شغلهای ضعیف شد. چراکه حس نمود، همه آن فکرهای ایدهآل گذشته اکنون هالهای فریب هست.
و اما کاوه به این حقیقت رسید که نه اندیشه خودش و نه اندیشههای دوستان اکنون نمیتواند نجاتبخش باشد و مشکل را نه از پندارها و نه از رؤیاها دانست، بلکه شرایط را مقصر دانست.
لطفا پیش از ارسال نظر، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید: فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید. بهتر است از فضای خالی (Space) بیشازحدِ معمول، شکلک یا ایموجی استفاده نکنید و از کشیدن حروف یا کلمات با صفحهکلید بپرهیزید. نظرات خود را براساس تجربه و استفادهی عملی و با دقت به نکات فنی ارسال کنید؛ بدون تعصب به محصول خاص، مزایا و معایب را بازگو کنید و بهتر است از ارسال نظرات چندکلمهای خودداری کنید.
150,000 تومان
Only 2 left in stock
There are no reviews yet.