خرید محصول توسط کلیه کارت های شتاب امکان پذیر است و بلافاصله پس از خرید: برای محصولات دانلودی،لینک دانلود محصول در اختیار شما قرار خواهد گرفت و هر گونه فروش در سایت های دیگر قابل پیگیری خواهد بود. برای کتاب های فیزیکی، بعد از ثبت جهت ارسال آمادهسازی میشود.
- دسترسی به محصولات دانلودی به صورت مادامالعمر (طرح جلد، موکاپ، قالب صفحه آرایی، کاغذ دیواری)
- بست بندی با پکیج ضد آب برای ارسال کتاب های خریداری شده
- تمامی کتاب های نشر متخصصان به صورت فیزیکی هستند.
کتاب چالیش نوشته جناب آقای سعید خردمند نسب را به صورت قانونی از سایت متخصصان خریداری کنید.
ارسال کتاب تا ده روز کاری.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
موفقيت سهم کسانی است که توانستهاند از مانعهای بزرگ و سخت ذهنی خود عبور کنند.(سعید خردمند نسب)
کارگرها با ديدنم استقبال گرمی کردند، اما وقتی فهميدند که از جنس خودشان هستم و حتی ضعيفتر، برخوردشان کاملاً عوض شد. از پوست خشک و صورتهای سوختهشان میشد فهميد چقدر کار سختی دارند. کمپوست و تونل، رُسشان را کشيده بود و در جوانی پير شده بودند. با رفتن داخل تونل، يکی از آنها که ظاهراً پيشکسوت بقيه بود و نامش مراد بود، رو به من کرد و گفت: «بچه بيا اين گاری و اوسين را بگير و کارت را شروع کن. گاری که پر شد، آن را در انتهای تونل تخليه میکنی و سريع برمیگردی. »
اوسين ابزاری بود مانند چنگال که از آن برای پرتابکردن کاه و کمپوست استفاده میکردند. ظاهراً همان اول کار میخواست حساب کار دستم بيايد. گفت: «حالا که آمدهای، اگر بخواهی نقونوق کنی و بگويی تونل گرم است يا خفه میشوم و خسته شدم، کارمان نمیشود.» در آن لحظات احساس میکردم مانند زندانی هستم که برای کار اجباری آمدهام. با گفتن چشم، کنار بقيه کارم را شروع کردم. با وجود اينکه گاری و اوسين از خودم بزرگتر بودند، اما نمیخواستم کم بياورم. کار سختی بود. وقتی تونل از کمپوست پر میشد، محفظههای کف تونل که باد کولر از آن بالا میآمد، مسدود میشدند و گرمای کمپوست باعث میشد تا تونل گرم شود. هرچه از شروع کار میگذشت، انگار يخ کارگران بالای تريلی هم باز میشد و با سرعت بيشتری کمپوستها را به داخل گاریها میريختند. من هم مجبور بودم سرعت کارم را بيشتر کنم تا عقب نمانم.
بهقدری سرعتشان زياد شده بود که اگر دست نمیجنباندم، با کوهی از کمپوست در ورودی تونل مواجه میشدم. مجبور بودم با دويدن هم شده، گاری را خالی کنم و برگردم. تقريباً سه ساعت از شروع کار گذشته بود و تازه توانسته بوديم يکچهارم تونل را از کمپوست پر کنيم. خيلي دقت ميکردم که کمپوستی در اطراف گاری نماند و سريع آن را جمع کنم و داخل گاری بريزم؛ حتی ذرهای هم به اين فکر نمیکردم که نوکهای تيز اوسين بخواهد دردسر بزرگی برايم درست کند. با سرعت مشغول جمعکردن کمپوستها از اطراف گاری بودم که ناگهان اتفاقی که نبايد، افتاد.
با داشتن دو گاری سالم، در کار عقب میمانديم، حالا چه برسد به اينکه بخواهد يکی از آنها هم خراب شود. کاش آن لحظه خوابی بيش نبود، چرخ گاری را با دست خودم به فنا داده بودم. نوکهای تيز و براق اوسين، بهسان دندان ببری، طوری چرخ را دريده بود که هيچ وصلهپينهای جوابگويش نبود.
در آن لحظات پر از استرس خودم را با بچههای همسنوسالم مقايسه میکردم. بچههایی که در خواب نازند يا در حال بازیاند يا آنهايی که با خانواده در سفرند. سختی کار و سوراخشدن چرخ گاری از يک طرف، مقايسههای ذهنیام هم از طرفی، بار اضافهای بر مغزم گذاشته بودند تا نتوانم به درد خودم بسوزم. در اين هيرووير هم يکی از کارگرها که نامش قدرت بود، معلوم نبود چرا با من دشمن بود؛ دائم میگفت: «اخراجشدنت که حتمی است، فقط شانس بياوری رئيس کتکت نزند.»
برای اينکه کمتر او را ببينم، يکي از چشمهايم را میبستم. نمیدانم برای چندمين بار بود چشمم را میبستم که در يک آن صدای قدرت بلند شد و با حالتی عصبانی گفت: «از لحظه ایی که اوسين را به دستت گرفتی جايی نبوده که نرفته باشد. از بدن ما فقط يک شکممان سالم است که آن را هم تو میخواهی سفره کنی.» به او حق میدادم که بخواهد اعتراض کند؛ چون با بستن چشمم، فاصله را درست تشخيص نداده بودم و کم مانده بود نوکهای تيز اوسين را در شکمش فرو کنم.
لطفا پیش از ارسال نظر، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید: فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید. بهتر است از فضای خالی (Space) بیشازحدِ معمول، شکلک یا ایموجی استفاده نکنید و از کشیدن حروف یا کلمات با صفحهکلید بپرهیزید. نظرات خود را براساس تجربه و استفادهی عملی و با دقت به نکات فنی ارسال کنید؛ بدون تعصب به محصول خاص، مزایا و معایب را بازگو کنید و بهتر است از ارسال نظرات چندکلمهای خودداری کنید.
159,000 تومان
In stock
There are no reviews yet.