1

گلبرگ‌های نازنین

SKU: book-1401-10-2-1-143 Categories: , تاریخ انتشار: 27 دی 1402تعداد بازدید: 1149
قیمت محصول

80,000 تومان

Only 2 left in stock

جزئیات بیشتر

Weight 150 g
Dimensions 20 × 14 × 0.5 cm
قوانین استفاده

خرید محصول توسط کلیه کارت های شتاب امکان پذیر است و بلافاصله پس از خرید: برای محصولات دانلودی،لینک دانلود محصول در اختیار شما قرار خواهد گرفت و هر گونه فروش در سایت های دیگر قابل پیگیری خواهد بود. برای کتاب های فیزیکی، بعد از ثبت جهت ارسال آماده‌سازی می‌شود.

  • دسترسی به محصولات دانلودی به صورت مادام‌العمر (طرح جلد، موکاپ، قالب صفحه آرایی، کاغذ دیواری)
  • بست‌ بندی با پکیج ضد آب برای ارسال کتاب های خریداری شده
  • تمامی کتاب های نشر متخصصان به صورت فیزیکی هستند.
توضیحات مختصر محصول
گلبرگ‌های نازنین

کتاب گلبرگ‌های نازنین نوشته سرکار خانم فاطمه سادات قاضی عسگر را به صورت قانونی از سایت متخصصان خریداری کنید.

ارسال کتاب تا ده روز کاری.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

به نام خداوند بزرگ
موضوع را از کجا شروع کنم؟ از آنجا شروع می‌کنم که عسل، مادر نازنین متوجه شده‌بود باردار است. از شادی در پوست خود نمی‌گنجید. تصمیم گرفت این خبر مسرّت‌بخش را به همسرش بدهد. همسرش که شنید، غرقِ سُرور شد. بعد به خانواده خودش گفت؛ پدر و مادرش از خوشحالی بال درآوردند. پدرش گفت: به مناسبت پدربزرگ‌شدنم باید یک مهمانی بزرگ بگیرم و همه را دعوت کنم. یک مهمانی فوق‌العاده گرفت و بعد به همه گفت: من دارم پدربزرگ می‌شوم. همۀ فامیل خوشحال شدند و مبارک‌باد گفتند و برای نوه‌اش آرزوی خوش‌قدمی کردند. وقتی که به دنیا آمد، بابای زن‌دایی عسل خانم با صوتی به‌غایت نیکو در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت.
عسل، مادر نوزاد در شش ماه بارداری، مصائب زندگی را تحمل می‌کرد؛ این سختی‌ها به وی فشار می‌آورد. یک روز صبح که همراه مادرش راهیِ مطب دکتر بود، دچار تشنج شد و حالت چشمش تغییر کرد و از هوش رفت. بلافاصله وی را به بیمارستان رساندند. دکتر گفت: باید زایمان زودرس کند؛ چون در غیر این‌صورت، هم خودش آسیب می‌بیند و هم جانِ جنینی که در رَحِم دارد، به خطر می‌افتد. مادر عسل خانم فراموش کرده‌بود که به دکتر بگوید دخترش در ماشین تشنج کرده‌است. پرستاران بلافاصله عسل را به اتاق عمل بردند و بچه را درآوردند. زایمان موجب شد که دوباره تشنج کرده، بیهوش شود و تا سه روز از کما بیرون نیاید. مادر را به اتاق تاریکی منتقل کردند. تا سه روز متخصصان گوناگون بر بالین او حاضر شدند و وی را معاینه کردند. همه می‌گفتند که باید کمیسیون پزشکی تشکیل دهند تا ببینند به چه علت وی به این روز افتاده‌است. بعد از چند روز، آقای دکتر با پدر و مادر و همسر عسل صحبت کرد. آقای دکتر گفت، ما با دکترها بحث و گفتگو کردیم و به این نتیجه رسیدیم که علت تشنج و بیهوشی بیمار شما ناراحتی اعصاب است. شواهد، حاکی از آن است که در دوران بارداری، فشاری به وی وارد آمده و دستخوش تنش‌های عصبی شده‌است. کاری از دست ما برنمی‌آید، باید شفایش را از خدا مسئلت کنید. همه دعا کردند که بیمار، زنده بماند. خدای بلندمرتبه، دعاها را شنید و بعد از چند روز عسل به هوش آمد.
همگی خوشحال شدند. عسل سراغ فرزندانش را گرفت. نوزاد را در آغوشش نهادند. نوزاد مدام می‌گریست، عسل از پرستار پرسید که چرا دختر من گریه می‌کند. پرستار پاسخ داد که فرزندتان شیر مادر می‌خواهد. وی در ادامه گفت: چون بعد از زایمان به کما رفتی، به تو سوزن‌های زیادی زدند. همین تزریقات مکرر، شیرت را خشک کرده‌است. ما باید به دختر شما شیرخشک دهیم. عسل گریست؛ با این‌حال قبول کرد که سرنوشت او و فرزندش همین است. وزن نوزاد نیم‌کیلو بود. مادر و فرزند به منزل مادربزرگ رفتند و مادربزرگ را به منزل خود آوردند. به وی گفتند: لطفاً مدتی نزد ما بمانید و میهمان ما باشید؛ زیرا تجربۀ زیادی دارید و می‌توانید ما را در مراقبتِ بهینه از این نوزاد معصوم یاری کنید.
مادربزرگ از عسل خانم پرسید: دخترم! چرا لباس بر تن نوزاد نپوشانده‌اید؟ عسل خانم و همسرش به بازار رفتند تا برای نوزاد کوچکشان لباس بخرند، اما به هر مغازه‌ای که سر می‌زدند، لباسی سایز نوزادشان پیدا نمی‌کردند. به مغازه‌ای رفتند که دو فروشندۀ مرد و زن داشت. یکی از فروشندگان ‌پرسید: لباسی با این اندازه را برای بچۀ انسان می‌خواهید؟ در جواب گفتند: معلوم است! این چه سؤالی است؟ هردو آقا و خانم فروشنده شرمنده شدند و گفتند، ما را حلال کنید که به فرزند شما دو بزرگوار توهین کردیم.
از شنیدن سؤالِ ظاهراً توهین‌آمیز فروشنده، فکری در سرِ مادربزرگ جرقّه زد؛ گفت: آقای فروشنده! اگر که لباس سایز عروسک دارید، به ما بدهید. آقای فروشنده گفت: یعنی نوزاد شما این‌قدر کوچک است که نمی‌توانید لباس دیگری برایش تهیه کنید؟ مادربزرگ گفت: بله. فروشنده برای آ‌ن‌ها یک دست لباس عروسک آورد. آن لباس را خریداری کردند و به منزلشان رفتند. لباس را بر تن نوزادشان پوشاندند، ولی باز هم برایش بزرگ بود. با خود گفتند: اشکال ندارد؛ بهتر از این است که نوزادمان لخت بمانَد و خدای ناکرده بیمار شود.
چند هفته گذشت…

نمایش بیشتر
دیدگاه های کاربران
دیدگاهتان را با ما درمیان بگذارید
تعداد دیدگاه : 0 امتیاز کلی : 0.0 توصیه خرید : 0 نفر
بر اساس 0 خرید
0
0
0
0
0

There are no reviews yet.

لطفا پیش از ارسال نظر، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید: فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید. بهتر است از فضای خالی (Space) بیش‌از‌حدِ معمول، شکلک یا ایموجی استفاده نکنید و از کشیدن حروف یا کلمات با صفحه‌کلید بپرهیزید. نظرات خود را براساس تجربه و استفاده‌ی عملی و با دقت به نکات فنی ارسال کنید؛ بدون تعصب به محصول خاص، مزایا و معایب را بازگو کنید و بهتر است از ارسال نظرات چندکلمه‌‌ای خودداری کنید.

Be the first to review “گلبرگ‌های نازنین”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

قیمت محصول

80,000 تومان

Only 2 left in stock